!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۲۷ مطلب توسط «سعید» ثبت شده است

۲۱
شهریور
۹۲

به بهانه ی هفته کرامت!

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره  می افتاد  آسمان  روی  آسمان  بانو

صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو

گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
 باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو

باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...

شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو

شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو

این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!

کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است ،مرگ یک روز بی گمان ...


سید حمید رضا برقعی!

  • سعید
۲۱
شهریور
۹۲

 خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه                      گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه

هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه                         بر دوش تو نهاده شود باری از گناه

گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم....                       گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه!

سخت است این که دل بکنم از تو، از خودم                     از این نفس کشیدن اجباری، از گناه

بالا گرفته ام سر خود را اگرچه عشق                            یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه

دارند پیله های دلم درد میکشند                                   باید دوباره زاده شوم - عاری از گناه 


مرحومه نجمه زارع!

  • سعید
۲۱
شهریور
۹۲


بسم الله الرحمن الرحیم
بر تو باد به تقواى الهى ، در پنهان و میان جمع ! خوبى را براى همه آفریدگان بخواه ، گرچه به تو بدى روا داشته باشند.
در برابر آزار دیگران ، بردبارى ورز. اگر به تو اهانت شد، یا ناسزا شنیدى ، در پاسخ ، سخنى ناروا مگو.
هنگامى شعله ور شدن خشم ، از کلام ناپسند بپرهیز، از جایت بلند شو، در مکان دیگر بنشین و خود را به کارى دیگر مشغول کن تا خشمت فرو نشیند.
مدام در فکر بهسازى آخرت و سعادت دنیا باش .
در همه حال . به خدا توکل کن و در همهمهات به او اطمینان (داشته باش ). بر تو باد پاسدارى و شکر گذارى کسى که به تو خوبى مى کن و تو را نعمت مى دهد.
از قهقهه و خنده بپرهیز، زیرا غفلت آرد و دل را بمیراند.
به هر کارى مشغولى ، نماز اول وقت را ترک مکن . اگر - معاذالله - نمازت قضا شد، در اولین فرصت جبران کن .
در هر حال و مکان ، دانش آموز باش . پرگو مباش . بیشتر به شنیدن علاقه مند
باش تا گفتن . با استادت مشاجره مکن و گفته هاى او را بر مگردان . آنچه را فراگیرى در شب مرور کن .
با قرآن مانوس باش . وردى از قرآن را براى خودت برگزین . اگر مى توانى ، قرآن را حفظ کن و اگر ممکن نیست ، هر چند آیه اى که در توانت هست ، از برکن .
کوشش کن امروزت بهتر از دیروزت باشد، و تلاش کن در هر روزى - گرچه اندک - تکامل پیدا کنى .
مبادا به گفته سخن چینان گوش فرا دارى ، زیرا بدبختى بى شمار به دنبال آرد و تاثیر شومى بر نفس مى گذارد.
در زیارت مشاهده مشرفه یا خواندن زیارت آنها، از راه دور غفلت مکن .
به هنگام تعلیم و نشر دانش ، از پرگویى بپرهیز. غیر علمى و بدون مستند سخن مگو. تنها ناقل سخن دیگران مباش ، خودت نسبت به مطالب و مسایل صاحبنظر شو.
در هر روز، بیست و پنج مرتبه ( اللهم اغفر للمومنین و المومنات و المسلمین و السلمات ) را بخوان و در این دعا، ثواب و مزدى بسیار است .
پس از نماز عصر، هفتاد و هفت مرتبه ذکر استغفار را بخوان . نیز سوره قدر و توحید را بسیار قرائت کن .

  • سعید
۱۸
شهریور
۹۲

       از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند                           تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

      پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»                   تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

      یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند                این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

    ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی          شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

    یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست          از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

    آب طلب نکرده همیشه مراد نیست              گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند



فاضل عزیزمون!!!

  • سعید
۱۸
شهریور
۹۲

به نسیمی همه راه به هم می ریزد                       کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم                با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است           گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است           دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد                       گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد



فاضل عزیزمون!!!

  • سعید
۱۸
شهریور
۹۲

با این وجود، همراهان کورونادو هدیه اى استثنایى براى اهالى آن منطقه بر جا گذاشتند: انبوهى از اسب هاى این گروه صاحبان خود را رها کرده و باعث تغییر شکل زندگى در گریت پلینز (Great Plains) شدند. چند نسلى نگذشت که سرخ پوستان این مناطق در تربیت و پرورش اسب مهارت کافى یافته و حدود فعالیت هاى خود را به حد زیادى گسترش دادند.

  • سعید
۱۵
شهریور
۹۲

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت                   مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی                                 گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم                                         گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم                                      گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب                                        گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان                                           گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم                                  گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه                                 گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی                           گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را                               گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

 پروین اعتصامی


  • سعید
۱۳
شهریور
۹۲

آویشم،آویشن ( حاشا ) :

 دیسقوریدوس گوید : گیاهی است که بیشتر مردم آنرا می شناساند . درختچه ای است خاردار و کوچک .حجمش در اندازه ایست که می توان در پنبه پیچید و فتیلۀ چراغ ساخت . برگهای ریز و باریک دارد . و بر سر شاخک ها گلهای بنفش رنگ خودنمایی می نماید . آویشم اکثراً در سنگلاخها و بلندیها روید و هر آنچه در بلندیهاست گلش سفید مایل به سرخی است . چوبش باریک و به چوب گزنۀ دشتی شبیه است و گل آن مستدیر است .

مزاج : گرم و خشک تا به سوم می رسد . روفس گوید آویشم از پونه خشک تر است .

خاصیت : گدازنده و قطع کننده است و خون لخته شده را هم پارچه پارچه می نماید .و تا آن اندازه گرمی دارد که لرزش که لرزش زمستانی را از بین می برد .

         

  • سعید
۱۲
شهریور
۹۲

اسپانیایى ها با پیروزى بر مکزیک در سال 1522 موقعیت خود را در نیمکره غربى مستحکم تر نمودند. این کشفیات پس از چاپ نوشته هاى امریگو وسپوچی(Amerigo Vespucci) ایتالیایى که مجموعه اى از خاطرات سفر او، به نام " دنیاى جدید" به شمار مى رفت، به دانش اروپاییان درباره آن چه آمریکا نامیده مى شود، افزود. تا سال 1529، نقشه هاى معتبر سواحل آتلانتیک از لبرادور (Labrado) تا تیرادل فیگو (Tierra del Fuego) مشخص شده بود. گرچه حدود یک قرن دیگر طول کشید تا این که امید کشف یک " راه عبور شمال غربی" به آسیا کاملا به کنار گذاشته شود.

در میان برجسته ترین کشفیات اولیه اسپانیا یى ها، کشف همندو دسوتو (Hemando Desoto) بود. او کاشفى کهنه کار بود 

            

  • سعید
۱۰
شهریور
۹۲



    مطالب زیراز کتاب قانون بوعلی سینا جلد2 گرفته شده است که در آن حکیم بوعلی سینا به بیان خواص مواد 

می پردازد.

 

انجیر ( تین )

انجیر خود بخود مزاجی دارد و برگ و شیرش نیروی یتوعی دارند . اگر برگ انجیر یافت نشود ، شاخه های  انجیر وحشی را بشکنند و بکوبند و بپزند و آبش را بگیرند و از آن افشره سازند چنانکه از سایر گیاهان افشره بدست می آورند ، افشرۀ انجیر که منعقد شود و چون عسل گردد همقوت عسل است.

گزینش :انجیر خوب دردرجه اول سفید و بعد سرخ و در درجه سوم سیاه است .
انجیر خوب رسیده بسیار خوب و کم زیان است .انجیر خشک کنش خوب دارد و لیکن خونی که از آن به وجود می آِید خوب نیست و به این علت است که تنها خوردنش شپش زیاد می کند . اما اگر با گردو و یا بادام بخورند کیموس خوب می دهد . و از همه سبک تر انجیر سفید است.
مزاج :انجیرتر کمی گرم و بسیار تر و آبکی است و کمتر فائده دارویی دارد.انجیر نارسیده زداینده و سردی بخش است . لیکن شیرش چنین نیست . انجیر خشک در اول گرم ودر آخر لطیف است .
خاصیت :انجیر خشک و به ویژه تند مزه آن بسیار زداینده ، رساننده و گدازنده است .انجیر پر گوشت بیشتر رساننده است و چسبندگی و تکه کنندگی و لطافت بخشی هم دارد . 

  • سعید