!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۴۰ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۰
آبان
۹۱

می دانم بابا دو بخش است...

 بخشی به نیزه و بخشی به صحرا...!!!


 ولی نمی دانم عمو چند بخش است...

 باید از بابا پرسید!!!

  • محمدحسین کاوری
۳۰
آبان
۹۱
حدیث (2) امام على علیه السلام :

إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَنِ المُنکَرِ لا یُقَرِّبانِ مِن أَجَلٍ وَلا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، لکِن یُضاعِفانِ الثَّوابَ وَیُعظِمانِ الجرَ وَأفضَلُ مِنهُما کَلِمَـةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ؛

امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک مى‏کنند و نه از روزى کم مى‏نمایند، بلکه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى‏سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منکر سخن عادلانه‏اى است نزد حاکمى ستمگر.

غررالحکم، ج2، ص611، ح3648
  • محمدحسین کاوری
۳۰
آبان
۹۱

روز ششم
1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‏ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و

پیاده تو را تجهیز کرده ‏ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می‏فرستند.

2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏ السلام عرض کرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیکی

طائفه‏ ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.

امام علیه‏ السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان

را برایتان آورده‏ ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‏کنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد

جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری

انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می‏نمایم... .

در این هنگام مردی از بنی‏ اسد که او را "عبداللّه‏ بن بشیر" می‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم

که این دعوت را اجابت می‏کنم و سپس رجزی حماسی خواند:

قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواکلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ کَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ 


"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر

بهراسند، ـ که من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه ام"


سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه السلام  حرکت

کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان

فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه ‏السلام

نداشتند. هنگامی که یاران بنی ‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود

بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.

حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏ السلام آمد و جریان را بازگو کرد. امام علیه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ

اِلاّ بِاللّه‏ِ"

  • محمدحسین کاوری
۲۸
آبان
۹۱

شاعر تمام دفتر خود را مرور کرد

بعدش نشست و قافیه را جفت و جور کرد

 

اذنی گرفته است دوباره برای شعر

خوشحال از این عنایت و حس غرور کرد

 

اول نوشت "مادرم اما..." و بعد از آن

از روضه های سخت مدینه عبور کرد:

 

"قدش هلال و دست بر کمر گرفته بود..."

قلبش شکست و عمه به ذهنش خطور کرد

 

"او می دوید و..." روضه ی مقتل که می نوشت

"او می کشید و..." یاد نگاه صبور کرد

 

خواهر به شوق عشق به روی تل آمد و

سر را به روی نیزه... نگاهی به نور کرد

 

باشد اگر چه صحنه ی محشر به پا شده ست

باشد اگر چه روح امین نفخِ صور کرد

 
"چیزی بجز جمال و قشنگی ندیده بود..."

مافوق صبر عالم و آدم ظهور کرد


  • محمدحسین کاوری
۲۸
آبان
۹۱

(( بسم الله الرحمن الرحیم ))

حرمله بن کاهل اسدی کوفی ,آنکه کودک شیرخـوار امام حسـین (ع) را ( به نام علی اصغر , یا عبدالله رضیع ) در آغوش امام یا روی دست وی با تیر به شهادت رساند .
سالها پس از حادثه عاشورا , منهال در سفر حـج دیداری با امام سجاد (ع) داشت . حضرت پرسید :
حال حرمله چگونه است ؟ گفت : درکوفه است و زنده است . امام او را نفرین کرد که :

(( اللهم اذقه حر الحدید , اللهم اذقه حر النار ))
( خدایا سوزش و گرمای آهن و آتش را به او بچشان )

چون به کوفه برگشت , در دیدار با ( مختار ) که خروج کرده بود , ناگهان دید که حرمله را آوردند و به دستور مختار , دست و پایش را بریدند و سپس در آتش افکندند . منهال ماجرای خود با امام سجاد(ع) در دعای امام را نسبت به حرمله بیان کرد .
مختار از اینکه خواسته و دعای حضرت به دست او تحقق یافته , بسیار خوشحال بود .

  • محمدحسین کاوری
۲۸
آبان
۹۱

روز پنجم


1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام

"شبث بن ربعی"10 را به همراه یک هزار نفر به

طرف کربلا گسیل داد.


2. عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا

شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا

بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین

علیه‏

السلام داشته و بخواهد به سپاه امام

علیه‏

السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این


مرد 500 نفر بودند.


3. در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که


برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه


‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی


سلامه" خود را به امام علیه‏السلام رساند و


سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.

  • محمدحسین کاوری
۲۷
آبان
۹۱

********************

 

اشعار شب چهارم محرم – روضه طفلان حضرت زینب(س)

 

اینان کم از دو لاله احمر که نیستند

از یاوران خوب تو کمتر که نیستند

 

هر چند نور چشم من اما عزیز تر....

....از حنجر بریده اصغر که نیستند

 

هر چند سرو قامت آنها قیامت است

هرگز به دلربایی اکبر که نیستند

 

گیرم شهید گشته ، فدای تو می شوند

در کربلا سیاهی لشگر که نیستند

 

با آنچه مادر از سفر شام گفته بود

در پیج و تاب و حادثه ، بهتر که نسیتند

 احرامیان پور

  • محمدحسین کاوری
۲۷
آبان
۹۱


حسین جان:


سائل و سینه زن و سیب ، سحر ، سوره ی فجر


سوز دل بهر عزای تو دمادم داریم...

هفت سین کرمت جور همیشه آقا...


ما فقط یک "سفر کرب و بلا" کم داریم..
  • محمدحسین کاوری
۲۷
آبان
۹۱


حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر فرمودند:

ای مالک!
اگر شب هنگام ، به چشم خود ، کسی را در حال گناه دیدی
فردا به چشم گناهکار نگاهش نکن

شاید سحر توبه کرده باشدو تو ندانی
  • محمدحسین کاوری
۲۷
آبان
۹۱

روز چهارم


در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در

مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را

برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‏السلام

تشویق و ترغیب نمود.


به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:
1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛


2. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛


3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛

4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛

به سپاه عمر بن سعد پیوستند.9 بهم پیوستن نیروهای

فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.


  • محمدحسین کاوری