!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹
خرداد
۹۲

شما یادتون نمیاد ، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم ، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما

••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد ، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم : بر پاااا . . .
بر جاااا… . . . کی غایبه ؟ مرجاااان . . . دروغ نگو من اینجااام . . .

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم ، رو در مینوشتن : آمدیم منزل ،تشریف نداشتید !

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو !!

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد : تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم !
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست ، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

آتیش آتیشم ، آتیش آتیشم ، اینجا رو آتیششش میزنم ، اونجا رو آتیششش میزنم ، همه جا رو آتیششش میزنم !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه ، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم !

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد ، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد : دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن ! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره ، الکی صدای گریه کردن درمیآورد !

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد : چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید ؟ دیدم اجاق خاموشه ، کتری چایی روشه ، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم !

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، با مدادتراش و آب پوست پرتقال ، تارعنکبوت درست می کردیم !

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد ، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم ! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “ برگه امتحان ” گنده نوشته بودن !

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد ، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، با آب قند اشباع شده و یک نخ ،نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه !

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد ، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن . بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتها برانگیز بود ، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد ، مزه گوجه گندیده میداد !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد : زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی ، خیال انگیز و پرشور ساخته است . این مجموعه دریچه ایست به سوی… . . .
دیری دیری ریییییینگ : داااااستانِ زندگی ی ی ی – تیتراژ سریال هانیکو

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم ، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون ، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند ، اونکه وارد میشد ، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد ، محکمتر رو میز میکوبیدیم !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود ، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها ، یا ضرب المثل یا چیستان . . .

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد ، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش ، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد، قدیما  پشه نیش می زد  جاشو  پانسمان می کردن الان  دیگه  بی رگ شدن نیش درست حسابی هم نمی زنن!  پشه هم پشه های قدیم

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

شما یادتون نمیاد قدیما میگفتن شیخ بهائی یه در واسه حرم امام رضا درست کرده بوده تنها انسان های خوب ازش میگذشتن

 ••••••••••شما یادتون نمیاد••••••••••

یه خط کشا بود 250 تومن می خریدیم محکم میزدیم دور دستمون حلقه می شد

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، قدیما سیستم عامل ها داس بودن با NC واسه خاموش کردن ِ کامپیوتر باید تایپ می کردی " Park " تا اجازه می داد کامپیوتر خاموش بشه .

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد ، قدیما ، توپ پلاستیکی می خریدیم می کردیم تو هم ، کلی هم ذوق می کردیم باهاش .

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد قدیما با مداد رنگی شهر می ساختیم ، توش بنگاه ماشین و ایستگاه پلیس و آتش نشانی می ذاشتیم و شهردار می شدیم .

••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• 

شما یادتون نمیاد(شایدم بیاد..)..قدیما تلویزیون خاله بهار و بستنیا رو میذاشت.. همیشه بعد از دیدنش هوس بستنی می کردم!
+
بستنیا..بستنیا!
دست کی بالا؟
دست بچه ها!

  • محمدحسین کاوری
۲۹
خرداد
۹۲

  • محمدحسین کاوری
۲۶
خرداد
۹۲



ﻋﻄﺴﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺯﻫﺮ ﻣﺎﺭﻩ ﻧﻪ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﺑﺎﺷﻪ :|


* * *


دنبال یه شرکت حمل و نقل معتبر می گردم

که مرده شور اوقات فراغتمو ببره :|


* * *


جدیدا پشه های خونمون قابلیت عبور از پتو رو هم بدست اوردن

در حد کریس آنجل!

یکیشون اومد در گوشم گفت..:

ماااااااااااااااااااایند فرییییییییییک...:)


* * *


یه دوس دخترم نداریم که وقتی گند میزنیم تو امتحانا و مشروط شدیم
بیاد بهمون بگه مـهم نیس عــزیــزم، تو واسه من شاگرد اولی !


* * *

یه بیماری جدیدم اومده این روزابه نام خود معشوق پنداری،یعنی تا دوقیقه با بعضیا گرم میگیری فک میکنن عاشقشون شدی !!


* * *

ما از اونایى هستیم که دعاهامون میخوره به پنجره بعد کمونه میکنه میخوره به سقف، سقف خراب میشه رو سر خودمون


* * *

به سلامتی خودمون که خوبیم

ولی بعضیا فکر میکنن خوبی از خودشونه......!!!


* * *


یه حکایت مکزیکی هست که هیچی نمیگه !

فقط موج میزنه :)


* * *


فکر کنم دارم بابا میشم!

 الان چند شبه بیدار میشم کولرو خاموش میکنم!


* * *


ﻗﺒﻼ ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﻮﻓﺘﺎﺩ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 15 ﺳﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﺵ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ

ﺍﻵﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﯼ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎﺳﺖ ﺑﺨﺮﯼ .


* * *


تو خونه شما هم کاربرد توری پنجره اینه که نذاره پشه ها از خونه برن بیرون!!!؟؟؟


* * *


ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﮐﻪ ﺷﺒﮑﻪ 3 ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﻫﻮﺵ ﺳﯿﺎﻩ 2 لامصب ﺭﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﻣﺎﯾﮑﻞ اسکافیلد ﺗﻮ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ دراومدﻩ ﺍﺯ ﺻﺎﺑﻮﻥ ﻣﻮﺩﻡ ﻣﯿﺴﺎﺯﻩ !!


* * *


مـنـو دیـدی تـازگـیـا؟؟؟

.
.
.
بیا دوری کنیم از هم…


* * *


یه سری آدما هستن که وسط امتحان بهت میگن فلان سوال رو برسون

تو هم با هزار مشقت جواب اون سوال رو بهش میرسونی

بعده اینکه جواب سوال رو مینویسه بهت میگه مطمئنی درسته؟

ای کاش مجازات قتل اعدام نبود!! اون موقع بهش نشون میدادم جواب سواله درسته یا نه!!

* * *


بچه های امروزی رو نمیتونم درک کنم :

بهش آدامس موزی میدم ناز میکنه میگه این آدامسا بو میدن و بدمزه ن نمیخورم !

زمان ما آدامس موزی خدایی میکرد

ما اول کاغذشو نیم ساعت لیس میزدیم بعد میرفتیم سراغه خودش !!!
  • قاصدک
۲۶
خرداد
۹۲


مورد اعتماد بودن بهتر از دوست داشتنی بودن است .

  • قاصدک
۲۶
خرداد
۹۲


 

 فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی

من از همه به سوی تو گریخته و در پیشگاه تو ایستاده‏ام،در حالی که دلشکسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو امیدوار.

مناجات شعبانیه

  • قاصدک
۲۶
خرداد
۹۲


زندگی امید موفقیت

پسرک بی آن که بداند چرا ، سنگ در تیرکمان کوچکش گذاشت و بی آن که بداند چرا ، گنجشک کوچکی را نشانه رفت . پرنده افتاد ، بال هایش شکست و تنش خونی شد . پرنده می دانست که خواهد مرد اما پیش از مردنش مروت کرد و رازی را به پسرک گفت تا دیگر هرگز هیچ چیزی را نیازارد . 

پسرک پرنده را در دست هایش گرفته بود تا شکار تازه خود را تماشا کند . اما پرنده شکار نبود . پرنده پیام بود . پس چشم در چشم پسرک دوخت و گفت : (( کاش می دانستی که زنجیر بلندی است زندگی ، که یک حلقه اش درخت است و یک حلقه اش پرنده ، یک حلقه اش انسان است و یک حلقه اش سنگ ریزه . حلقه ای ماه و حلقه ای خورشید .

و هر حلقه در دل حلقه ای دیگر است و هر حلقه پاره ای از زنجیر ؛ و کیست که در این حلقه نباشد و چیست که در این زنجیر نگنجد ؟!

و وای اگر شاخه ای را بشکنی ، خورشید خواهد گریست . وای اگر سنگ ریزه ای را نادیده بگیری ، ماه تب خواهد کرد . وای اگر پرنده ای را بیازاری ، انسانی خواهد مرد .

پرنده این را گفت و جان داد .

و پسرک آن قدر گریست تا عارف شد .....

 

  • قاصدک
۲۶
خرداد
۹۲


زندگی امید موفقیت

مردی در کنار ساحل دورافتاده ای قدم می‌زد. مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم می‌شود و چیزی را از روی زمین بر می‌دارد و توی اقیانوس پرت می‌کند... او نزدیکتر می شود و می‌بیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می افتد در آب می‌اندازد.

- صبح بخیر رفیق، خیلی دلم می خواهد بدانم چه می کنی؟

- این صدفها را در داخل اقیانوس می اندازم. الآن موقع مد دریاست و این صدف ها را به ساحل دریا آورده و اگر آنها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد.

- دوست من ! حرف تو را می فهمم ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود دارد . تو که نمی‌توانی آنها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند و تازه همین یک ساحل نیست . نمی بینی کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی کند؟

مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت: "ببین, برای این صدف , اوضاع فرق کرد."

  • قاصدک
۲۵
خرداد
۹۲

بدین وسیله به جناب آقای روحانی بخاطر انتخاب ایشان به عنوان رئیس جمهور تبریک گفته میشود

امیدواریم چرخ ریاست جمهوری برای ایشان بچرخه!!!

مبارکه آقای رئیس جمهور. فقط حواست به اسلام و مسلمین باشه ها!!!

هوای فقرا رو هم داشته باشی


عکس های دیدنی جشن ستاد مردمی حسن روحانی

  • محمدحسین کاوری
۲۱
خرداد
۹۲

اﺯ ﻣﺰﺧﺮﻓﺘﺮﯾﻦ ﻧﺼﯿﺤﺘﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ :”ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ”  :|

.

.

.

ﯾﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.. ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ

ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺑﯽ ﻋﻠﺖ ﺧﻠﻖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ

ﺑﻌﺪﺵ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ :l

.

.

.

یه آدمایی هم هستن اسمشون دوسته

خودشون دشمن !

.

.

.

جالبه ها

موقع درس تو مغزم یه مدیا پلیر قوی نصب میشه

که قدرت پخش آهنگای قدیمی رم باکیفیت بالا داره..لامصب :|

.

.

.

با توجه به این که قهوه تقریبا پانصد سال است که کشف شده

به نظر شما قبل از کشف قهوه، رنگ قهوه ای چه رنگی بوده !؟

.

.

.

تنها روزی که یه زن خوشحال از خواب پا میشه روز عروسیشه

چون تنها روزیه که از اول که بیدار میشه میدونه چی باید بپوشه :))

.

.

.

دوران دبیرستان یخورده شیطون بودم.

یروز ساعت ۶:۳۰ صبح مثل دیونه ها پاشدم رفتم دم مدرسه یه

تیکه چوب کردم تو قفل مدرسه.

آخه ساعت اول امتحان ریاضی داشتیم.

جونم براتون بگه که تا ساعت ۱۰نرفتیم مدرسه.خیلی حال داد.

اینجوری نیگام نکنید معذب میشم :))

.

.

.

انقدر که موبایلم ساکته

اگر یه موقع یکى زنگ بزنه گوشیم به جاى زنگ خوردن هول میشه سرفه میکنه !

.

.

.

اگه شما لیسانس حالگیری داری

ما هم فوق تخصص انتقام داریم !

گفتم که در جریان باشی

.

.

.

دیدی درد نداشت؟

جمله نوستالژیک پدر و مادرها بعد آمپول زدن به بچه هاشون

در حالی که بچه داره خون گریه میکنه

یعنی اون همه اشک ماله شوق بوده !

.

.

.

نمیدونم چه حکمتی در این کار هست

که هرخانومی که میخواد وزنش را اندازه بگیره

بره روی ترازو شکمشو میده عقب !

.

.

.

یه حکایت مکزیکی هست که هیچی نمیگه !

فقط موج میزنه :))

.

.

.

لذتی که در “کوفت” گفتن مامان هست در “قربونت برم” هیچکس نیست

.

.

.

تمام وسایل و امکانات زندگی ما رو مامانم میزاره “همون جا”

کلا همه چی و هرچی که می پرسی جوابش همون جاست !

.

.

.

ملاقه یه قاشقه که خواسته و تونسته !

.

.

.

ته تغاری رو جدی بگیرید قدرتی داره که پدر خانواده نداره ! :|

.

.

.

یعنی اعتماد به نفس بعضیا رو اگه صندوق صدقات داشت

الان بانک مرکزی بود !

 

.

.

.

به فزرندان خود چیزی نیاموزید !

دو روز دیگه شاخ میشن واستون

.

.

.

لامصب وقتی داری درس میخونی

تازه میفهمی که بحث های شبکه ۴ هم خیلی سودمند و پرهیجانه !

.

.

.

نقش معلم پرورشی تو مدرسه مث نقش مداد سفید تو مداد رنگیا بود !

.

.

.

خـــــوبی که از حد بگزرد دانــــــا هم خیال بد می کنه !

نادان که دیگه جای خودشو داره !

.

.

.

اداره آب و فاضلاب :

در روزهای گرم تابستان بهتر است به جای استفاده از کولرهای آبی

از کولرهای گازی استفاده کنید :|

اداره برق :

در روزهای گرم تابستان بهتر است به جای استفاده از کولرهای گازی

از کولرهای آبی استفاده کنید :|

.

.

.

تنبلی بد دردیه

یک ساعت پیش یه آلو خوردم، هستش هنوز تو دهنمه

حال ندارم برم بندازم سطل آشغال

کسی می دونه چند ساعت طول می کشه تا با بزاق دهن تجزیه بشه !؟

.

.

.

آدم باید یه یخچال بغل تختش داشته باشه

نیم ساعت یه باریه بالش از توش در بیاره قبلیو بذاره تو:|

.

.

.

من آدمِ دوری و دوستی‌ ام ! حتا شما دوست گرامی !

.

.

.

بابام این ترم میگه یکمم درس بخونی بد نیستا !

گفتم تو درس می‌ بینی و من پیچشِ درس . . .

بابام ١٠ دقیقه سر تکون داد و اتاقو ترک کرد !

.

.

.

خواهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از ۱ تا ۹۰ بنویسن

حالا این خواهرزاده ما یه عدد مینویسه درازمیکشه

یه غلت میزنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه میشه.

میگم دایی اینجوری تا صبم تموم نمیشه

میگه  خسته ام میفهمی… خسته!

.

.

.

یه گربه‌هه الان جلوم واستاد و گفت داداش

من ناهار باید برم سطل آشغال مادر خانومم اینا

اینجا هم آینه نداره . سیبیلام مرتّبه ؟ اوکی ام ؟

.

.

.

میخوام بدونم که کیفای مدرسه شما هم

بو نون پنیر مونده نارنگی له شده میداد یا فقط برای من اینجوری بود؟

.

.

.

داداشم اومد خونه ، دست کرد تو جیبش دید گوشیش نیست

کیفشو گشت بازم پیدا نکرد

گفت هزارتا صلوات نذر میکنم گوشیم پیدا بشه

خلاصه برگشت تو مسیری که اومده بود ، اخر سر رفت تو مغازه دید اونجاست

برگشت خونه ، گفتم صلواتا رو بفرست !

گفت : نه اگه گم شده بود میفرستادم ! اینو جا گذاشته بودم !

.

.

.

یه ژاپنی به زنش میگه:

” TiKi Taki ‘

زنش میگه:

” Kua Nini ”

ژاپنی ناراحت میشه میگه:

” taka anji radiyumba yaku ”

زنش گریه میکنه میگه:

” mimi takunı kakabında misamihi ”

یه جوری میخونی انگار سر در میاری با مسائل خانوادگی مردم چیکار داری؟

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که

پلیس تو ایست وبازرسی ماشینم رو نگهداره …

-بگه اسم ؟

+بگم عباس

-بگه نام پدر ؟

+بگم عباس علی

-بگه فامیلت چیه ؟

+بگم عباسی

-بگه از کجا میای ؟

+بگم عباس آباد

-بگه کجا میری ؟

+بگم بندر عباس

پلیسه شاکی شه !!! :|

-بگه بی شرف منو سرکار گذاشتی :|

+بگم نه به حضرت عباس:

.

.

.

بچه که بودم یه آبمیوه گیری داشتیم که وقتی روشنش میکردیم رسما رم میکرد و علاوه بر صدا و ویبره، میرفت یه دوری هم میزد تو آشپزخونه :))
بعد بابام همش منو مامور میکرد اینو نیگر دارم تا خودش هویجا رو آب بگیره. دقیقن حس اون کارگرایی رو داشتم که آسفالت رو سوراخ میکنن :|

  • محمدحسین کاوری
۱۰
خرداد
۹۲
گیریم که جنگ جملی هست غمی نیست
یک فتنه بین المللی هست غمی نیست
ما تجربه کردیم که در لحظه فتنه
تا رهبر ما سید علی هست غمی نیست...
  • محمدحسین کاوری