!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۲۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۰
بهمن
۹۱
کشتی نساز ای نوح، طوفان نخواهد آمد!

بر شوره زار دل ها، باران نخواهد آمد!

شاید به شعر تلخم خنده زنی تو اما!

جایی که سفره خالی ست،ایمان نخواهد آمد!

رفتی کلاس اول،این جمله را عوض کن!

آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد!


  • محمدحسین کاوری
۳۰
بهمن
۹۱
تو کیستی که من اینگونه بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم!


تو در کدام سحر ،بر کدام اسب سپید تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟


تو در کدام کرانه ،تو از کدام صدف تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟


تو از کدام سبو؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!


چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه! مدام پیش نگاهی ،مدام پیش نگاه!


کدام نشأه دویده ست از تو در تن من؟ که ذره های وجودم تو را که می بینند،


به رقص می آیند، سرود می خوانند! چه آرزوی محالی است زیستن با تو


مرا همین بگذارند یک سخن با تو؛


به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر! به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!


بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف ! ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟


تو را به هر چه گویی تو، به دوستی سوگند هر آنچه از من بخواه، صبر مخواه.


که صبر ،راه درازی به مرگ پیوسته ست! تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه


تو دور دست امیدی و پای من خسته ست.


همه وجود تو مهر است و جان من محروم


چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته ست.


(فریدون مشیری)


  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱

به جای تاکید روی کیفیت های منفی زن و مرد، چرا روی نقاط


مثبت آنها تاکید نکنیم؟

بیایید از خانم ها شروع کنیم:

*زن ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.*

*زن ها وقتی خوشحالند گریه میکنند.*


*زن ها برای نشان دادن توجه و علاقه همیشه کارهای کوچکی

انجام میدهند.*

*زن ها برای دستیابی به بهترین چیزها برای همسر و فرزندانشان

دریغ نمی کنند.*

*زن ها قدرت این را دارند که وقتی خیلی خسته هستند و نمی

توانند روی پا بایستند ، لبخند بزنند.*

*زن ها می دانند چگونه یک وعده شام یا ناهار معمولی را به یک

فرصت تبدیل کنند.*

*زن ها می دانند چگونه از پول خود بهترین استفاده را ببرند.*

*زن ها می دانند که چگونه یک دوست بیمار را تیمار کنند.*

*زن ها شادی و خنده را به دنیا ارزانی می دارند.*

*زن ها می دانند چگونه ساعت های متوالی کودکان را سرگرم

کنند.*
*زن ها صادق و وفادار هستند.*

*زن ها در زیر آن ظاهر نحیف ، اراده پولادین دارند.*


*زن ها برای یاری رساندن به دوست محتاجشان، همه کار انجام

می دهند.*

*زن ها از بی عدالتی به آسانی به گریه می افتد.*

*زن ها می دانند چگونه به یک مرد احساس پادشاه بودن بدهند.*

*زن ها دنیا را مکانی شادتر برای زندگی می سازند.*

@.........@

*حالا نوبت مردهاست....:*

مردان برای حمل اشیاء سنگین و کشتن سوسک و عنکبوتها

خوب هستند.!!!




  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱
شیطنت را فراموش نکنید؛

حتی اگر فیلسوف ترین فرد در روزگارتان هستید؛

کودک درونتان، گاهی دلش می گیرد
..!


  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱
یا صاحب الزمان

اگر هنوز هم تو را آرزو می کنم؛


برای بی آرزو بودنِ من نیست؛

شاید آرزویی زیباتر از تو، سراغ ندارم .
..



  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱
از فشار زندگی نترسید؛

به یاد داشته باشید؛

فشار، توده ی
زغال سنگ را؛

به الماس تبدیل می کند ...


  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱


در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،

پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...

.
.
.
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند
.

.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که

وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم

و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم
.
.
.
سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما

نیست

بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید
.
.
.
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که

"ای کاش"

تکیه کلام پیریت نشود
.
.

چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،

صداقت با دروغگو،

 و مهربانی با سنگدل ...
.
.
.
مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست،

مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن ...
.

.
.
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست

و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید ...
.
.
.
ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل

ماهیها،

اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم
.
.
.
فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوری

امروز، دیروز نیست

و فردا امروز نمی‌شود ...
.
.
.
یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود

به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...
.
.
.
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
.
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است،

اما برای نفرت

گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.
.
.
.
گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش میآید که انسان

باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.
.
.
.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد

اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"
.
.
.
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،

بدان که زندگی می کنی ...
.
.
.
هیچ انتظاری از کسی ندارم!

و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است
.
.
.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛

یکی در آسمان و یکی در قلب ...
.
.
.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا

زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند

امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...
.
.
.
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛

وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،

چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟
.
.
.
هیچ انسانی دوست نداره بمیره !

اما همه آرزو میکنن برن به بهشت.

اما، یادمون میره که برای رفتن به بهشت اول باید مرد ...
.
.
.
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :

فروردینی ها، مهری‌ها، اسفندی ها

چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :

اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها


چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :

شهریوری‌ ها، آذری‌ ها، آبانی ها


چـون به درد دلت گوش میدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :

مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند
.
.
.
زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می ‏شوند؛

پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،

بدان که خدا می‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.
.
.
.
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم

بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم
.
.
.
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !

بعد از چند روز به دوستی

بعد از چند ماه به همکاری

بعد از چند سال به همسایه ای ..
.
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !

دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.


او که یگانه است و شایسته

...

  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱
بابا..!!چشماهیت را ببند..

نمیخواهم شرمنده نگاهت بشم..!!

بابا..!!در این شهر به ظاهر متمدن حرفت خریدار نداره..!!

بابا..!!اگه از خاطرات شما بگم به من میگن امْل...به من میگن
عقب افتاده..!!
.

بابا..!!در این زمونه متمدن بودن را در برهنگی میدانند
..!!
اینها تو را نمی شناسند..میگویند هنرمند سینما هستیم..!!
این هنرمندان میگویند:بازیگران خارجی الگوی ما هستند نه شهدا..!!


بابا..!!
چشماهیت را ببند.!!
اینجا غیرت مْرده است..!!
اینجا دیگر مرزی بین حلال و حرام وجود ندارد..!!
گناه کردن برای آدم های روشنفکر حتی از نماز شب آنها واجب تر شده..!! 


  • محمدحسین کاوری
۲۸
بهمن
۹۱

زنها کلاً به پنج گروه اصلی تقسیم می‌شن:

گروه اول زن‌هایی هستند که مردها رو بدبخت می‌کنن

گروه دوم زن‌هایی هستند که اشک مردها رو در میارن

گروه سوم زن‌هایی هستند که جون مردها رو به لبشون می‌رسونن

گروه چهارم زن‌هایی هستند که کاری می‌کنن مردها روزی 18 بار آرزوی مرگ بکنن

گروه پنجم زن‌هایی هستند که به اشتباه فکر می‌کنن جزو هیچکدوم از گروه‌های بالا نیستن!

  • محمدحسین کاوری
۲۷
بهمن
۹۱

ز
ن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟

میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را

طلاق دهد ؟

شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است

پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می

کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست

داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد

پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط

اعتراف کرد

سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن

زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :

چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به

معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد

سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز

کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان

شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید

و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق

گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا

داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را

همان موقع طلاق داد

سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم

و آن زن گفت :کمی صبر کن

نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر

بازگردانم؟؟؟!!!

شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟

آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت

همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر

میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به

خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش

کردم

و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم

و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را

برگرداند به خانه اش.

و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد

 و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم....

  • محمدحسین کاوری