!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۳
آذر
۹۲

 حـاشیه‌های سـه دوره حـضور ایـران در جـام جــهانی 

  • محمدحسین کاوری
۲۱
آذر
۹۲

یا مهدی فاطمه



ستـاره ی من…!



تقدیم به شما آقا جان



ساده و کوتاه تنها همین ۳ کلمه :


 

برگرد ،    غمگینم ،    شکستم …

 

1375523876124792_shabhayetanhayi.ir.orig



  • قاصدک
۱۴
آذر
۹۲

چرا ما مجموعه ای از دوستان متفاوت  داریم ؟
-       چگونه می شود که با تمامی آنها ارتباط داشته باشم ؟
-      زیراهریک به ما کمک می کنند که یک قسمت مشخص از درون ما  نمایان گردد .
-       وقتی با یکی از آنها هستم بسیار آدم مودبی جلوه می کنم.
-       با دیگری دوست دارم جوک بگویم.
-       با یکی از آنان راجع به موضوعات مهم تبادل نظر میکنم.
-       با دیگری راجع به هر چیز ساده ای می خندیم.
-       با مجموعه ای دیگر در کافی شاپ می نشینم و قهوه و کیک می خورم .
-       با تعدادی دیگر در مهمانی های خانوادگی شادمانه می رقصم.
-       به مشکلات یک دوست گوش داده، نظرات مشورتی  میدهم.
-       به نظرات دیگری که مرا موعظه می کند گوش فرا می دهم.
-       با بعضی از آنان به مسافرت رفته و با گرفتن عکس و فیلم لحظات خوش مشترک را جاودانه میکنم.
-       بدین سان است که جعبه گنج من شکل گرفته، جعبه ای کامل از دوستان متفاوت.
-       آنها دوستانی هستند که مرا بهتر از خودم درک میکنند.
-       که مرا در روزهای خوب و بد یاری میکنند.
-       آنها مانند قرصهای ضد افسردگی هستند که هر یک را در روزی متفاوت مصرف میکنم.
-       پزشکانی که سالها برای کشف راز طول عمر به تحقیق پرداخته اند معتقدند که وجود دوستان (جعبه گنج) برای استمرار سلامتی یک الزام است .
-       تحقیقات نشان دهنده ی این واقعیت است که در افراد اجتماعی  ریسک افسردگی و سکته قلبی  تا 50 درصد کاهش داشته  و ظاهرشان تا سی سال جوانتر را نشان می دهد.
-       من از اینکه چنین گنجی  را در اختیار دارم خرسندم.
-       برای دوستانم ارزش قائل شده و همواره تماسم را با آنها حفظ می نمایم.

ازاینکه دوستان یکدیگریم  خوشحالیم






  • قاصدک
۱۴
آذر
۹۲

 

دوســتت دارم های من به مشابه دوستت دارم های کودکیست
که وقتی از او سوال می کنی، چقدر دوستم داری؟
او در پاسخ می گوید:
دو تا و یا ده تا و یا نهایتش به بزرگی محدوده دو دستانش...
دوست داشتنی در حــــد توان، به دور از دروغ و به وسعت آسمـــان.

  • قاصدک
۱۴
آذر
۹۲
  • قاصدک
۱۴
آذر
۹۲

00101


ابرها به آسمان تکیه می کنند
درختان به زمین
و انسان ها به مهربانی هم


  • قاصدک
۰۷
آذر
۹۲

فانی میل محلی برای به اشتراک گذاشتن آنچه بهترین است

یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما در چیست؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زنده‌باد! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای! من بهت افتخار می‌کنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه؟
آقاهه گفت: مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و ...
گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو در موردش نظر می‌دی، چیه؟
آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم!!!!!

  • قاصدک
۰۷
آذر
۹۲

اگر امر به معروف هم می خواهی بکنی خیلی آهسته،
مثل آینه باش.
آینه داد نمی زند یقه ات بَد است.
وقتی روبروی آینه می ایستی جیغ نمی کشد بگوید چرا موی سرت اینجوری است ؟
خیلی سکوت محض است،...
آهسته هیچ کس خبر دار نیست،
جز تو و آینه...

علامه حسن زاده آملی

  • قاصدک
۰۷
آذر
۹۲
سوال: چرا مرغ از خیابان رد شد؟


ــ ارسطو:
طبیعت مرغ اینست که از خیابان رد شود.

ــ مارکس پ:
مرغ باید از خیابان رد میشد. این از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر بود.

ــ نیچه:
چرا که نه؟

ــ فروید:
اصولاً مشغول شدن ذهن شما با این سؤال نشان میدهد که به نوعی عدم اطمینان جنسی دچار هستید. آیا در بچگی شصت خود را می مکیدید؟

ــ داروین:
طبیعت مرغ را برای این توانمندی ردشدن از خیابان انتخاب کرده است.

ــ همینگوی: برای مردن. در زیر باران.

ــ اینشتین:
رابطه ی مرغ و خیابان نسبی است.

ــ سیمون دوبوار:
مرغ نماد زن و هویت پایمال شده اوست. رد شدن از خیابان در واقع کوشش بیهوده ی او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان میدهد.

ــ پاپ اعظم:
باید بدانیم که هر روز میلیونها مرغ در مرغدانی می مانند و از خیابان رد نمیشوند. توجه ما باید به آنها معطوف باشد. چرا همیشه فقط باید درباره مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد میشود؟

ــ صادق هدایت:
از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر.

ــ شیرین عبادی:
نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به خاطر اسلام بوده است. در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی را فراری نمیدهد.

ــ روانشناس:
آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که میخواهد از خیابان رد شود؟

ــ نیل آرمسترانگ:
یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ برای مرغها.

ــ حافظ:
عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.

ــ ناصرالدین شاه:
یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم ازخیابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.

ــ سهراب سپهری:
مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم.

ــ طرفدار داستانهای علمی تخیلی:
این مرغ نبود که از خیابان رد شد. مرغ خیابان و تمام جهان هستی را به عقب راند.

ــ اریش فون دنیکن:
مثل هر بار دیگر که صحبت موجودات فضاییست، جهان دانش واقعیات را کتمان میکند. مگر آنتن های روی سر مرغ را ندیدید؟

ــ سعدی:
حکایت آن مرغ مناسب حال توست که شنیدم که در آن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کنی.

ــ رنه دکارت:
از کجا میدانید که مرغ وجود دارد؟ یا خیابان؟

ــ لات محل: به گور پدرش میخنده هیشکی نمتونه تو محل ما ازخیابون رد بشه.

ــ بودا:
با این پرسش طبیعت مرغانه ی خود را نفی میکنی.

ــ پدرخوانده:
جای دوری نمیتواند برود.

ــ فروغ فرخزاد:
آه آه از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد.

ــ ماکیاولی:
مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد. دلیلش هیچ اهمیتی ندارد. رسیدن به هدف، هر نوع انگیزه را توجیه میکند.

ــ پاریس هیلتون:
خوب لابد اونور خیابون یه بوتیک باحال دیده بوده.

ــ فردوسی پور: چه میـــــــــکــنه این مرغه!

  • قاصدک
۰۷
آذر
۹۲

نگامی که ما ایرانیا میخوایم کسی رو ستایش کنیم؛
 
عجب نقاشیه نکبت...
چه دست فرمونی داره توله سگ...
چه صدایی داره کثافت...
چه گیتاری میزنه ناکس...
استاده کامپیوتره لامصب...
عجب گلی زد بی وجدان...
بی شرف خیلی کارش درسته...
دوستت دارم وحشتناک...


هنگامی که میخوایم ناسزا بگیم یا نیش و کنایه بزنیم؛

برو شازده...!
چی میگی مهندس...!؟
آخه آدم حسابی...!
دکتر برو دکتر...!
چطوری آی کیو...!؟
به به! استاد معظم...!
کجایی با مرام...!؟
آقای محترم...!

  • قاصدک