!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

مختصر زندگینامه پروین اعتصامی

پنجشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۰، ۰۵:۰۶ ب.ظ

باسمه تعالی

 

از تولد تا جاودانگی

یکی از «بدیع‎‏ترین و دلاویزترین شکوفه‎های ادب فارسی و یکی از منادیان محبّت و مردمی و تقوی در عصر حاضر پروین اعتصامی است.»

پروین اعتصامی، نامیده شده به رخشنده، شاعره‎ی ایرانی، دختر مرحوم یوسف اعتصامی در سال 1285 در تبریز متولّد گردید. در کودکی با پدر به تهران آمد و بقیه عمر خود را در این شهر گذرانید. ادبیّات عرب و فارسی را نزد پدر آموخت و دوره‎ی مدرسه اناثیه‎ی آمریکایی تهران را به پایان رسانید. در تیرماه 1313 در سن 25 سالگی با پسر عموی پدر خود ازدواج کرد. و او را شوهرش به کرمانشاه برد. ولی این وصلت نامتناسب بیش از دوماه‎ونیم نپایید و به خانه پدر بازگشت و تقریباً نه‎ماه بعد رسماً تفریق کردند.

پدر پروین قبل از ازدواج، با طبع دیوان پروین شاعره‎ی عزیز ما موافقت نمی‎فرمود، زیرا احتمال می‎داد که در این مورد سوء تعبیر شود و طبع دیوان را تبلیغی برای بدست آوردن شوهر کنند. امّا پس از آنکه کار ازدواج پروین پایان یافت و احتمال سوء تعبیرات از میان رفت در سال 1314 به طبع و نشر دیوان وی اقدام کرد.

محیط اجتماعی و زندگانی پروین در آن روزگار با محیط اجتماعی امروز ایران تفاوت بسیاری دارد. پروین با فرهنگ آن عصرتبریز تربیت شده و اصولاً حضور زن در اجتماع آن عصر بیشتر به خواب و رؤیایی  تعبیر ناشدنی شباهت داشت و تعلیم وتربیت منحصر به مکتب خانه‎های آن زمان و انحصاراً مخصوص جنس مذکر بود. ولی پروین ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر دانشمندش مرحوم یوسف اعتصامی آموخت.وزنی متفاوت از زنان عصر خود بود چون از کودکی در محفل دانشمندان که در خانه‎ی پدرش منعقد می‎شد شرکت داشته و از هر خرمنی خوشه‎ای بر چیده بود.

به مصداق مثل «الولدُ سِرُّ ابیه» برای شناخت دقیق روحیات و شخصیت پروین باید از خاندان ارزشمند اوشناختی داشته باشیم.

علّامه علی اکبر دهخدا،آشنای دیرین یوسف اعتصامی- پدرپروین- بود ودر شرح حال او می نویسد:

«یک عمر مواظبت وتربیت و تحلیه‎ی نفس تعلیم و تزکیه‎ی کسان و فرزندان، بی وقفه و بی تظاهر به معنویاتِ جامعه با بی آزاری نسبت به هر چیز وهرکس، خلوص ‎با دوستان یکدل، محصّلِ تاریخ حیات شصت‎وسه ساله‎ی یوسف اعتصامی (میرزا یوسف‎خوان اعتصام الملک آشتیانی) است.

پدر او میرزا ابراهیم‎خان مستوفی (اعتصام الملک)، یکی از اَعزّه‎ی نُجَبای آشتیان، در جوانی با سِمَتِ استیفای  آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در آن شهر مینوچهر اقامت گزید.

یوسف اعتصامی در سال 1253 شمسی در تبریز متولّد گردید. عهد صبا را در مهد تربیت پدر والاگُهَر و معلمین منتخب به تحصیل مقدمات پرداخت و پس از بلوغ به سن رشد و تمیز، با شوق غریزی و شوق طبیعیٍ بی بدیل خویش به تتمیم فضایل و تکمیل علوم و آداب ادامه داد.

در کودکی علوم عربیّه را فرا گرفت. فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم را به سِزا آموخت. در خطوط اربعه نستعلیق و نسخ و شکسته و سیاق از بسیاری استادان سلف، گویِ سبقت ربود. و سپس از علوم حدیثه بهره‎های وافی برداشت. در زبان ترکی اسلامبولی دبیری شیرین سخن، در فرانسه (یعنی در زبان فرانسوی) مترجمی توانا و در لسان و ادبیات عربی بالخصوص یکی از ائمه و ارکان به شمار می‎آمد. چنانکه بی‎شک در احاطه‏ی به این لغت در ایران بی‎همال و در مصر و عراق و شامِ معاصر کم نظیر بود.

 

شوق رهایی

پروین محصول عمر یوسف اعتصامی است که برای رهایی زنان از قید بردگی آن همه مجاهدت کرد و رساله «تربیت نسوان» را نوشت. و بزرگان دیگری چون «میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی» در همان زمان در خارج از ایران تألیفاتی در همان راستا خلق کرد و «کتاب احمد» در نظر من معادل «امیل» ژان‎ژاک‎روسو در امر تعلیم و تربیت است.

پروین مسلماً تمام ترجمه‎های پدرش را در مجله‎ی «بهار» خوانده بود و شکی نیست که با آموختن زبان انگلسی با ادبیات اروپا هم آشنایی داشت. به علاوه بنا به آشنایی و مکاتبات پدرش با طالبوف قطعاً آثار او را هم خوانده است. و از همه‎ی آنها برای پرورش ذهنیّات خود در دنیای شعر سود جسته است.

او تنها شوق رهایی خود را ندارد بلکه رهایی جامعه از قید و بند فرهنگ دروغ، ریا، آموزش و پرورش همگانی ، ترقی و تعالی نسوان در سایه‎ی تعلیم و تربیت و... را آرزو می‎کند. و با دارندگان این صفات پلید برخورد عارفانه‎ای دارد.

پروین توانسته است با اسلوب و شخصیت و آراء فلسفی و کلمات اخلاقی خویش از سایرین متمایز باشد. شعر پروین، شعر اوقات و احوال و اشخاص نیست. شعر تهذیب و تربیت و تعمیم اخلاق کریمی است؛ ترانه روح‎افزای مهر و عاطفت و فضیلت است. نغمه‎ی جذّاب سعی و عمل و همتّ و اقدام وی است. سرود بیداری و پرهیزکاری و رستگاری است. گمانم این است که اگر در دیوان پروین امعان نظر کنیم در تشخیص مقام و ارزش وی معطّل نخواهیم شد.

یکی از مُمَیّزات شعر پروین این است که به کلّی از تصنّع لفظی و معنوی دور است و مطلقاً با ساختگی‎ها که در منظومات دیگران دیده می‎شود آشنا نیست، و از بیان صریح عقیده خویش در مظاهر مختلفه بیم ندارد. در قصائد و تمثیلات و موضوعات تعاونی و اجتماعی، همه‎جا این برتری امتیاز نمایان است. هر خواننده‎ی با ذوق و هر ادیب دانشمند،در نخستین مراجعه متوجّه می‌شود که این سخنان  لطیف مولود فکری است آزاد و حساس پرداخته‎ی طبعی است مبتکر و مستقل که از خوشامدگویی گریزان است و عزّت نفسش تا حدی است که از درخت جهان نیز سایبانی نمی طلبد.

 

 

وفات

پروین تنها تک درخت باغ شعر امروز بود. تنها آمد و با نبوغ خود تنها زیست و از آن باجی که دنیا از نبوغ او گرفته بود باز هم در اعماق اجتماعی که می‎شناخت به تفکّر پرداخت و با عمر کوتاه (فقط 35 سال) نتیجه‎ی عمر و نبوغ خود را به رایگان به مردم میهن بخشید و در سال 1320 رخت به سرای آخرت کشید.

این قطعه را بر سنگ مزار خود سروده است

 این که خاک سیهش بالین است                                  اختر چرخ ادب پروین است

گرچه جز تلخی از ایّام ندید                                  هرچه‎خواهی‎سخنش ‎شیرین‎است

صاحب آنهمه گفتار امروز                                  سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند                                 دل بی‎دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست                                 سنگ بر سینه بسی سنگین است

بین این بستر و عبرت گیرد                                هرکه را چشم حقیقت بین است

هرکه باشی وز هر جا برسی                                آخرین منزل هستی این است

آدمی هرچه توانگر باشد                                  چون بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند                                 چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن                                 دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‎گاه                                 خاطری را سبب تسکین است

  • محمدحسین کاوری

نظرات  (۱)

سلام
خسته نباشی
وبلاگ عالیست
منو با اسم مهندسی فناوری اطلاعات لینک کنید البته خبر بدید من هم لینکتون کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی