ایدئولوژی شیطانپرستی
با اینکه بین مکتبها و جریانات مختلف شیطانپرستی، اختلاف عقاید و تئوری وجود دارد، ولی با اینهمه میتوان چند اصل اساسی را، به عنوان اصول مشترک آنان نام برد:
آتهایسم:
یعنی خدایی وجود ندارد. نفی خدا و موجودات ماورای جهان مادی، از مهمترین اهداف شوم این نحلهی فاسد است.
اصولاً بندگی و اعتقاد به خدای یگانهی بیهمتا، مانع از انجام اعمال شنیع ضدّ مذهب و ضدّ انسانی میشود و تنها راه ایجاد فضا برای انجام هرگونه اعمال حیوانی، فضایی است بدون خدا که اصلیترین هدف این گروه بهشمار میرود.
دوگانهنگری منفی:
شیطانپرستان بر این باورند که روح و جسم غیر قابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شرّ وجود ندارد. این اصل و قاعده همچن بسیاری از قواعد چنین گروههایی، غیر قابل اثبات و خلاف عقل سالم است؛ چرا که در تمام دنیا نمونهای مبنی بر دیدن روح به اثبات نرسیده است و نخواهد رسید و اینکه خیر و شر با هم بتوانند در فضایی مشترک باشند، بودن تعرّض به یکدیگر که به این وسیله خیر و شر مساوی پنداشته شوند، امری باطل است که خلاف آن در تمام قوانین طبیعی و عقلی موجود است. همچنین، این نظریّه خلافِ عقاید تمامی ادیان الهی است.
اُتودیسم (خودپرستی):
خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست. همچنانکه از دیگر عقاید آنها برمیآید، هر گروهی که بخواهد اعمالی ورای اخلاق یا قواعد عقلی و نقلی انجام دهد، ناگزیر باید به چنین قوانینی رو آورد.
ماتریالیسم:
اعتقاد به اصالت ماده و اینکه تنها شیء موجود، ماده است و هیچ امر ماورایی وجود ندارد. ماتریالیسم شاخههای مختلفی دارد که در هرکدام، پیدایش جهان و پدیدههای آن به شکل خاصی بیان میشود. اندیشمندان در محل خود، اشکالات و ردّ این نظریهها را بیان نمودهاند.
آنتی رلیژن (ضد مذهب):
خصومت با مذاهب، خصوصاً در مورد مذاهبی که اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ دارند. مبارزه با مذاهب و ادیان الهی، زمینهای مناسب برای پیدایش این فرقهی فاسد است، زیرا جایی که ادیان و مذاهب تمام میشوند، چنین فرقههایی تشکیل و پرورش مییابند.
هدونیسم (لذت گرایی):
اعتقاد به استفاده از لذّت در حد بالای آن، زیرا تمام لذّات در خوشی دنیایی است. و این خوشیها خصوصاً لذّات جنسی، انگیزهی لازم را برای کارهای روزانه فراهم میکنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروری است. این اعتقاد باطل، سعی در نزدیک کردن انسانها به خوی حیوانی دارد و این دنیا را محلّی برای لذّت و شهوترانی میداند و میتوان گفت این اصل نتیجهی اصول قبلی است و بازگشت همهی آنها به پوچی، بیهدفی، بیهویّتی، و مادینگری است
سیاهنمایی:
شیطانپرستی دنیایی را ترسیم میکند که هیچ روزنهی امیدی برای آن متصوّر نیست. در چنین دنیایی، افراد هیچ امیدی به سعادت ندارند و هیچ هدفی را برای خود تصور نمیکنند، در نتیجه افراد تمایل به خودکشی، استفاده از مواد مخدر کشنده، خودزنی و اعمال شنیع دیگر پیدا میکنند. این مطلب و نتایج آن به وضوح در پایگاههای اینترنتیِ طرفداران و شعرهای خوانندگان شیطانی دیده میشود.
به یک شیطانپرست میآموزند که دنیا میان لجن است و هیچ وقت نمیتوان در لجن زندگی کرد و به لجن آلوده نشد پس چارهای جز مردن و رهایی از این دنیا نیست و راحتترین راه آن خودکشی است. به وی میآموزند زندگی در دنیا بر اساس دروغ بنا شده، و باورهای مردم نیز پایهای جز دروغ ندارد؛ لذا همه عادت کردهاند دروغ بگویند و حرف راست حتی اگر باشد، هیچ معنا و مفهومی ندارد. همه چیز در شیطانپرستی، منفی جلوه داده میشود. هیچ امر مثبتی وجود ندارد و همه چیز منفی است.
- ۳ نظر
- ۳۰ تیر ۹۰ ، ۱۰:۴۵