!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان
۰۱
شهریور
۹۱
  • محمدحسین کاوری
۰۱
شهریور
۹۱
روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.

روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".

مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....

سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:

سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....

نتیجه:
هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم.
 

  • محمدحسین کاوری
۰۱
شهریور
۹۱

طناب

 

داستان درباره ی یک کوهنورداست که می خواست از بلند ترین کوه ها بالا برود .او پس از الها اماده سازی

 

ماجرا جویی خود را آغاز کرد ولی آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا

 

برود .

 

شب بلند های کوه را تماما در بر گرفت و مرد دیگر هیچ چیز را نمی دید .همهچیز سیاه بود . اصلا دید نداشت و

 

ابر روی ماه و ستاره هارا پوشانده بود .

 

همان طور که از کوه بالا می رفت چند قدم مانده به قله پایش لیز خورد ودر حالی که به سرعت سقوط می کرد از

 

کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید

 

احساس وحشت ناک مکیده شدن به وسیله ی قوه ی جاذبه او را دربر می گرفت . همچنان که سقوط می کرد همه

 

رویداد های خوب و بد زندگی به یادش آمد . 

 

در آن لحظه فکر می کرد که چقدر مرگ به او نزدیک شده. ناگهان احسا س کرد که طناب به دور کمرش محکم

 

شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق شده بود.

 

در این لحظه چاره ای جز اینکه فریاد بکشد :

 

" خدایا کمکم کن! " برایش باقی نمانده بود .

 

ناگهان صدای پر طنین که از آسمان شنیده می شد جواب داد :

 

-" از من چه می خواهی؟ "

 

- خدایا نجاتم بده!

 

- واقعا باور داری که من می توانم نجا تت بدهم؟

 

- البته که باور دارم.

 

- اگر باور داری طنابی راکه به کمرت بسته شده پاره کن ...

 

یک لحظه سکوت ...

 

و مرد تصمیم گرفت محکم به طناب بچسبد.

 

گروه نجات می گویند: روز بعد یک کوه نورد یخ زده را پیدا کردند . بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست

 

هایش طناب را گرفته بود ...

 

او فقط یک متر از زمین فاصله داشت.

 

شما چقدر به طنابتان وابسته اید  ؟

 

آیا حاضرید آن را ها کنید ؟

 

در مورد خداوند یک چیز را نباید فراموش کرد:

 

هرگز نگوئید او شما را فراموش کرده وتناه گذاشته.

 

هرگز فکر نکنید که او مراقب شما نیست.

 

به یاد داشته باشید که او هم واره شما ره بادست راست خود نگه داشته است .

 

 شما به کدام طناب وابسته اید.

 

  • محمدحسین کاوری
۰۱
شهریور
۹۱

اگر دروغ رنگ داشت؛

هر روز شاید،

ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست،

و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود.



اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛

عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند.



اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛

محال نبود وصال!

و عاشقان که همیشه خواهانند،

همیشه می توانستند تنها نباشند.



اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.



اگر غرور نبود؛

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند،

و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان،

جستجو نمی کردیم.



اگر دیوار نبود، نزدیک تر بودیم؛

با اولین خمیازه به خواب می رفتیم،

و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان،

حبس نمی کردیم.



اگر خواب حقیقت داشت؛

همیشه خواب بودیم.

هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛

ولی گنج ها شاید،

بدون رنج بودند.



اگر همه ثروت داشتند؛

دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند.

و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛

تا دیگران از سر جوانمردی،

بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند.

اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،

اگر همه ثروت داشتند.



اگر مرگ نبود؛

همه کافر بودند،

و زندگی، بی ارزشترین کالا بود.

ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید.



اگر عشق نبود؛

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم ...

اگر عشق نبود؛



اگر کینه نبود؛

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند.

اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،

من بی گمان،

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا.


آنگاه نمیدانم ،

به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟


گزیده ای از سخنان دکتر علی شریعتی

  • محمدحسین کاوری
۲۸
مرداد
۹۱

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

تا ز رویت گرفته ام روزه
جز به یادت نکرده ام افطار
چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم …
اللهم عجل لولیک الفرج

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

  • محمدحسین کاوری
۲۸
مرداد
۹۱
 

عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است:

عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند ونیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، بر آوره و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و از مهربانى و بنده‏ نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمى‏برند.

 

روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده ‏اند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند فطر و فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن، ابتداى خوردن و آشامیدن است و نیز گفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن است پس از مدتى از نخوردن و نیاشامیدن. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار مى‏نامند و از این رو است که پس از اتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مى‏شود انسان افطار مى‏کند یعنى اجازه خوردن پس از امساک از خوردن به او داده مى‏شود.

عید فطر داراى اعمال و عباداتى است که در روایات معصومین(ع) به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصى نیز آمده است.

از سخنان معصومین(ع) چنین مستفاد مى‏شود که روز عید فطر، روز گرفتن مزد است. و لذا در این روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد.

  • محمدحسین کاوری
۲۸
مرداد
۹۱
تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar22.com

عید سعید فطر بر مسلمین جهان مبارک باد.

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها
بدرود ای یاری‌گر ما، که در برابر شیطان یاریمان دادی
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

 

خدایا! خروج از ماه مبارک را، برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده.  *آمین* 

 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

  • محمدحسین کاوری
۲۸
مرداد
۹۱

عید فطر، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد

 

********************

 

استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان

و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...


********************

 

وقتی یادم میاد خیلی ها بودن که پارسال آخرین ماه رمضونشون رو تجربه کردن، دلم میگیره.... آخه شاید این بار نوبت من باشه که آخرین مهمونی ماه رمضون رو تجربه کنم...

 

********************

 

خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین)

 

اس ام اس عید فطر

 

و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم .... اللهم عجل لولیک الفرج

 

********************

 

با پایان یافتن ماه رمضان، درهای رحمت خداوند بسته می شوند، مواظب باش لای در گیر نکنی!

 

********************

 

عید فطر مبارک. الان جلوی آینه بودم ماهو دیدم.

 

********************

 

کجایی؟؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن

آخه ماه من میخوان ببینن فراد عیده یا نه

 

اس ام اس عید فطر

 

می تونی چشماتو ببندی و منو تو ذهنت تصور کنی؟

...تونستی؟...


********************

 

به شما تبریک می گم! شما ماه رو دیدید! عید سعید فطر مبارک.


********************

 

حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد!


********************

 

این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

 

اس ام اس عید فطر

 

همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم...

چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه...

خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم...

یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟

 

********************

کم کم غروب ماه خدا دیده می شود

صد حیف ازین بساط که برچیده می شود

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت

خوشبخت آنکسی ست که بخشیده می شود

عید شما مبارک

 

********************

 

خداحافظ ای ماه غفران و رحمت

خداحافظ ای ماه عشق و عبادت

خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها

خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی

خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه

خداحافظ ای بهترین ماه الله


********************

 

خدایا! خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده.. آمین .

 

اس ام اس عید فطر

 

حلول ماه عید و شادی مسلمین است.

پایان ماه روزه، برای صائمین است

نشاط و افتخار و شادی و سربلندی

از محک الهی برای مؤمنین است

 

********************

 

عید سعید فطر و پایان ماه صیام

بخواهیم از خدای ذو الجلال و الکرام

که تا سال آینده، صفا و پاکی دل

حفظ بشه و نباشیم از انسانهای غافل

 

********************

 

کم کم غروب ماه خدا دیده می شود .......... صد حیف از این بساط که برچیده می شود


********************

 

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت .......... خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود

 

اس ام اس عید فطر


رمضان آمد و روان بگذشت .......... بود ماهی به یک زمان بگذشت


********************

 

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ؛ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو .... آیا چیزی قابل درو در این رمضان کاشته ایم؟

 

********************

 

من کنون روز جاوید گرفتم ز جهان ؛ گر شما در هوس عید بقایید همه .

 

********************

 

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد ؛ هلال ماه به دور قدح اشارت کرد .

 

اس ام اس عید فطر

 

ثواب روزه و حج قبول ، آن کسی برد ؛ که خاک میکده عشق را زیارت کرد .

 

********************

 

شهر صیام رفت و توبه نمودم ولی چه باک ؛ با رؤیت هلال روی تو افطار می کنم.

 

********************


چه زود رفت این رمضان عمر ما ...... پس ، بر لب جوی نشین و گذر عمر بین .


********************


عید فطر مبارک. الان جلوی آینه بودم ماهو دیدم

 

اس ام اس عید فطر

 

حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد!


********************

این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

 

********************

 

به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, عید فطر به تعویق افتاده و ماه رمضان تا یک ماه دیگر تمدید گردید!

 

 

اس ام اس عید فطر

  • محمدحسین کاوری
۲۴
مرداد
۹۱

 

امروز واستون هشت عکس از کارهای خودم واستون گذاشتم. امیدوارم لذت ببرین.

برای دیدن عکسها به ادامه مطلب برین

نظر فراموش نشه

  

 

  • محمدحسین کاوری
۱۹
مرداد
۹۱
شهادت علی (ع) شاهد عدالت او بود.
خون همیشه جوشان فرق مطهرش، سند حقانیت آن جاودانه مرد تاریخ بود.
هنوز هم غروب، رنگ و ماتم او را دارد.
شب، سیاه پوش سوگ امیر مؤمنان(ع) است.
و هر شیعه، هر جا که باشد، در روز شهادت مولایش، داغ یتیمی را احساس می کند.
هنوز در سوگ او، آسمان تیره، اشک ستاره می ریزد و شب از فراق او ماتم زده است.
اینک زمان، به گواهی جاودانگیِ آن «جاودانه مرد»، ایستاده است.
و ... زمین، میراث دار فضائل اوست.
غدیر علی (ع) هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی مواج از کرامت هاست.
کوچه و بازار کوفه، هنوز هم ردّ پای علی (ع) و آهنگ صدای او و طنین خطبه هایش را در خود حفظ کرده است.
محراب علی (ع) هنوز هم از خون فرق شکافته ی مولا رنگین است.
آجرهای مسجد کوفه و در و دیوار آن معبد عظیم، هنوز ناله ی «فزت و رب العکبه» را می شنود. یتیمان تاریخ، هنوز هم چشم انتظار نان و غذای علی (ع) نشسته اند و محرومان با سفره ای تهی هنوز هم چشم بر در، منتظر دست های کریم آن وصیّ پاک و قهرمان خیبر گشایند.
دل های ما، چاهی است انباشته از رنج نامه های غریبانه ی علی (ع).
غروب ها، یادآور غروب خورشید امامت در «21 رمضان» است و «داغ علی» چنان عظیم و سنگین است که کوهها را از هم می پاشد و دریاها را به تلاطم می اندازد.

  • محمدحسین کاوری