!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان
۱۹
مرداد
۹۱

نگاه بزرگان به امام علی(علیه‎السلام)

حرم حضرت علی علیه السلام

جبران جلیل

«به عقیده من على بن ابیطالب(علیه‎السلام) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش جامع همه فضائل کامله بوده، و روح فضیلت را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردم رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند، به گونه‎اى که آنها در بین تاریکى‎هاى جاهلیّت از روش روشن او متحیّر ماندند، آن کس که طریقه امام على(علیه‎السلام) را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و از نهاد پاک خود راى گرفت، و آنکه از درِ خصومت وارد شد، جاهلیّت را ترجیح داد، چه او فرزند جاهلیّت بود.»

جبران خلیل معتقد بود که: دو طایفه شیفته روش على بودند؛

یکى خردمندان پاک دل،

و دیگرى نیکو سرشتان با ذوق .

على بن ابیطالب(علیه‎السلام) شهید عظمت خویش گشت، او از دنیا رفت در حالى که نماز بر زبانش جارى و دلش از شوق خدا لبریز بود، مردم عرب حقیقت مقام او را درک نکردند، تا گروهى از مردم کشور همسایه آنها "ایران" برخاسته این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.

جبران خلیل اضافه مى کند که:

على(علیه‎السلام) مانند پیامبران درگذشت، مقام و شان او در بصیرت و بینائى مانند پیامبران بود، و اختصاص به شهر و بلد و قوم و زمان و مکان خاصّى نبوده است، بلکه شخصیت او بین المللى بود.

جبران همیشه نامِ على(علیه‎السلام) را در مجالس خاصّ و عامّ به زبان مى‎آورد و تعظیم مى‎کرد و مى‎گفت على از جهان رفت، اما هنوز رسالت خویش را، به کمال تبلیغ نکرده بود.

 

شبلى شمیل

شبلى شمیل(2) درباره على(علیه‎السلام) مى‎گوید:

امام على(علیه‎السلام) شخصیتى است که پس از چهارده قرن یک فرد مادى که پیوند او با تمام مذاهب گسسته است و جز مادّه و انرژى چیزى را نمى‎پذیرد، درباره امام على(علیه‎السلام) چنین مى‎گوید:

جبران خلیل معتقد بود که: دو طایفه شیفته روش على بودند؛

یکى خردمندان پاک دل،

و دیگرى نیکو سرشتان با ذوق .

اَلاِْمامُ عَلِىُّ بْنَ ابیطالِبٍ عَظیمُ الْعُظَماءِ نُسْخَةٌ مُفْرَدَةٌ لَمْ یَرَلَها الشَّرقُ وَ لاالغَرْبُ صُورةً طِبَقَ الاصْلَ لا قَدیما وَ لا حِدیثا؛ امام و پیشواى انسانها على بن ابیطالب(علیه‎السلام) بزرگ و یگانه نسخه‎ایست با اصل خود (پیامبر عالیقدر اسلام) مطابق است، هرگز اهل شرق و غرب، نسخه‎اى مطابق او، در گذشته و حال ندیده است.

 

میخائیل نعیمه

میخائیل نعیمه، یکى از دانشمندان ملت مسیح است، در مقدمه و تقریظى که بر کتاب "صوت العدالة الانسانیّه" نوشته، درباره حضرت على(علیه‎السلام) چنین مى‎گوید:

پهلوانى امام(علیه‎السلام) نه تنها در میدان نبرد بود، بلکه در روشن‎بینى و پاکدلى و بلاغت و سحر بیان و اخلاق فاضله و شور ایمان و بلندى همّت و یارى ستمدیدگان و ناامیدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه، پهلوان بود.

هر چند مدت‎ها بر آن گذشته است، اما هنوز سودهاى بسیارى از آن مى‎توان برد،

هرگاه بخواهیم بنیاد زندگى نیکو و سعادتمندى را بگذاریم، باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.

جوح جرداق

جُرج جرداق مسیحى، نویسنده معروف لبنانى در کتاب «صوت العدالة الاسلامیّة» درباره على (علیه‎السلام) چنین مى‎نویسد:

ماذا عَلَیْکِ یا دُنْیا لَوْ حَشَدْتِ قُواکِ فَاَعْطَیْتِ فى کُلِّ زَمَنٍ عَلِیّا بِعَقْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ ذى فِقارِهِ؛ اى دنیا چه مى‎شد اگر همه نیروهایت را در هم مى‎فشردى و در دوران ما شخصیتى مانند على(علیه‎السلام) را با آن عقل و دل و زبان و شمشیر، نمودار مى‎کردى؟

 

کارلیل فیلسوف انگلیسى

فیلسوف انگلیسى، کارلیل، در بخش‎هاى اسلامى هرگاه به نام على(علیه‎السلام) مى‎رسید، بزرگى على چنان او را به وجد مى‎آورد و نیروى عظمت آن حضرت چنان تحریکش مى‎کرد که از بحث علمى بیرون مى‎شد و بى اختیار شروع به مدیحه سرائى او مى‎کرد و چنین مى‎گفت:

«ما نمى‎توانیم على را دوست نداشته باشیم و به وى عشق نورزیم زیرا هر چه خوبى هست که ما آن را دوست داریم، همه در على جمع بوده است، او جوانمرد شریف و بزرگوارى بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیرى بود، از شیر شجاع‎تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.

پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظرخواهى کردند، فرمود:

اگر زنده ماندم خود مى‎دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر او را خواستید قصاص کنید به جاى یک ضربت، یک ضربت بیش نزنید، و اگر عفو نمایید به تقوا نزدیکتر است.»

  • محمدحسین کاوری
۱۹
مرداد
۹۱

 دانی زچه رو دیده ما میگرید / در ماتم شاه اولیا می گرید

تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست / عیسی به فلک از این عزا میگرید

با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان

در مناجات شبانه شبهای قدر را التماس دعا دارم

.

.

.

بر روح تمام شیعیان تیغ زدند

بر مردترین مرد جهان تیغ زدند

خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد

انگاربه فرق آسمان تیغ زدند.

سالروز ضربت خوردن امام علی(ع) تسلیت باد

.

.

.

شد کشته بمحراب عبادت حیدر

هر دیده بحال مرتضی می گرید

بـا گفتن “قد قتل” ز جبریل امین

در خلد برین خیر نساء میگرید . . .

.

.

.

از حیدر مردانه ، عنایـت شده امشب

 از ضربـت شبگانه شــکایت شده امشب

 این قصه که امشب همه عالم به عزایند

 از میـخ در خانه حـکایت شده امشب . . .

.

.

.

دنیای دنی، جای کسی همچو علی نیست

آغشت به خون، روی جهان‏تاب علی را

تا رد نکند خالق او، خواهش اورا

ز آن رنگ شهادت زده، محراب علی را . . .

.

.

.

نــخــورده سفــره‌ات جز خشک‌نانی

نــدیــده کـام تو جز استخوانی

نـــــدارد آســـمـــــان حــجـــره تـــو

به جز اقلیم اشکت کهکشانی . . .

.

.

.

خداحافظ ای نخــــــــل ها چاها

دگر نشـــــنوید از علـــــــــی آه ها

که شام علــــــــی گشته دیگر سحــــــر

که امشــــــــب رود نزد پیغمـــــــبر . . .

.

.

.

دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)

یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)

وقتی که شکافت فرق او در محراب

گفتند مگر نماز می خواند علی(ع) . . .

.

.

.

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته

یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید

رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید

با عرض تسلیت و التماس دعا

.

.

.

یک عمر تماشای دری خون آلود / یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم به علی بال پریدن میداد / ای تیغ نیازی به حضور تو نبود . . .

.

.

.

به فرق نازنینش کی اثر می کرد شمشیر

یقینا ابن ملجم وقت ضربت یا علی گفت . . .

.

.

.

برای صیقل روح و روان ها /  به دل دریائی ازایمان نشانیم

 برای اولین مظلوم عالم /  بسی خون دل ازچشمان چکانیم

 هزاران لعنت و نفرین بسیار /  به قاتل های مولا مان رسانیم . . .

.

.

.

امشب ، شب ناله در فراق پدری مهربان است

که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریه‏اش را ندیده بود

پدری دل‏سوز که با آه همه کودکان یتیم شریک بود

و غصه‏های همه را بر جان خود هموار می‏کرد

ولی کسی از غربت او و دردهای دلش

با خاری در چشم و استخوانی در گلو ، خبر نداشت . . .

.

.

.

به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را

به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را

به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم

که ندای دعوت آمد شه ملک لافتی را

همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند

ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را

.

.

.

به شهر کوفه در محراب طاعت / علی شد کشته در حال عبادت

ز پـور ملجم مردود کافر / بخون شد غوطه ور ساقی کوثر . . .

.

.

.

دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)

یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)

وقتی که شکافت فرق او در محراب

گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)

.

.

.

ملائک پر زنان ، بر سر زنان از عرش می آیند

ببین بال ملائک را کز آن شق القمر تر شد

غروبی کرد ماه آن سان که دیگر بر نمی تابد

بیا زهرا ، تلافی کن علی آخر به بستر شد . . .

.

.

.

بی ذکر علی صومعه و دیری نیست

کس را پـی درک ذات او سیری نیست

گویند که از غـیر علـی چشـم بپوش

هـر جـا نگـرم علـی بـود غیـری نیـست . . .

.

.

.

به قلبم سوره کوثر نوشتند

دلم را بنده قنبر نوشتند

به کوی عاشقی،

در لوح سینه

صد و ده مرتبه حیـــدر نوشتند . . .

.

.

.

در برج ولا مهر جهانتاب علی است

در شهر علوم سرمدی ،باب علی است

از اول خلقت جهان تا محشر

مظلوم ترین شهید محراب ،علی است . . .

.

.

.

شمشیر خصم تارک حیدر شکسته است

محراب، همچو لاله در خون نشسته است

فلک نجات و قائمه عرش کردگار

از موج خیز حادثه بى تاب و خسته است . . .

.

.

.

دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)

یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)

وقتی که شکافت فرق او در محراب

گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)

  • محمدحسین کاوری
۱۸
مرداد
۹۱

معلممان امروز با یک کت شلوار نو آمد سر کلاس و یک گل هم روی یقه کتش بود صورت را ۷ یا ۸ تیغه کرده بود سیبیل و موی خودش را به رنگ شماره ۱ پر کلاغی رنگ کرده بود کلا در فلان جا عروسی بود !

 

روی تخته عکسی را نصب کرد و با خنده نشست روی صندلیش. آن مرد اخمو که تا به حال نمیخندید شاد بود! داستان چیست؟یکی از بچه پرسید آقا این عکس چیست روی تخته؟ معلم با لبخند و با غرور جواب داد این عکس یک ایرانی واقعی و یک مرد با صلابت و فکور ،دانشمند ،علامه ،خوش تیپ با فرهنگ و آزاد اندیش است.احمد از ته کلاس پرسید یعنی کی آقا؟

معلم لبخندش را قورت داد و گفت بچه : این اصغر فرهادیه …. نمیشناسید …..

بچه ها همه با تعجب گفتند: نه

معلم که ناراحت شده بود دفتر حضور غیاب را باز کرد و می خواست شروع کند ….. که جواد از ته کلاس پرسید: آقا این اصغر خان چیکار کرده؟ معلم خرکیف شد و گفت:پسرم ایشون نام ایران را بلندآوازه کرده است.

بچه ای از سمت راست کلاس پرسید یعنی مدال آورده؟معلم گفت بالاتر عزیزم! ایشون اسکار گرفته است. بچه ها حال کردن گفتند: از کجا آورده؟ گفت از آمریکا …

معلم بلند شد چند قدمی زد و گفت:

این مرد یک اسطوره است تمام هستی خود را برای ایران داده . محمد از ته کلاس گفت یعنی شهید شده است؟معلم گفت نه پسرم این اسطوره زنده است.

یکی از بچه هاگفت :خوب شهدا هم زنده هستند.معلم که کم کم داشت عصبی می شد گفت: این چرت و پرت ها قدیمی شده باید به فکر دموکراسی بود! یکی بی اجازه گفت: دموکراسی را در فیلم می شود ؟معلم که آمپرش روی نود درصد بود گفت : هر چیزی می تواند نشانه دموکراسی باشد ندیدی جناب استادفرهادی گفت ما عاشقان دموکراسی و آزادی هستیم؟

پس او اسطوره زنده ماست . نوه یک شهید گفت اصغر آقا ترکش خورده یا چند گلوله برای آزادی ملت ها شکلیک کرده است؟ معلم که عینکش را برداشته بود گفت: او با قلمش میجنگد و من با صدای رسا گفتم ببخشیدآقا کدام قلم؟معلم باعصبانیت گفت قلم آزادیخواهی و اینکه بفهمانی دیکتاتوری نمیماند و غبار دیکتاتوری ایران را گرفته ….

یکی از بچه ها بی مقدمه گفت آقا بوسیدن زن ها حرام است؟

 

 

معلم آب دهنش را غورت داد و گفت:در عصر امروز ما این چه حرفی است ؟استاد فرهادی باید نشون بده ما صلح طلبیم بوسیدن قهرمان هم خیلی خوبه.

محمد گفت : آقا راست میگه بچه ها مادر بزرگم وقتی داشت خواهر زاده شهیدش رو می بوسید گفت دارم یک قهرمان رو میبوسم .

معلم که دست پاچه شده بود گفت مهم اینکه نام مارو بلند آوازه کرده است هرجوری باشه …… فریبرز گفت ولی احمدی روشن هم یک قهرمان ملی بود …… معلم با یک هوار حرفش را قطع کرد و گفت ما انرژی هسته ای نمیخایم ما نفت داریم سکوتی مهیب کلاس را گرفت و معلم با بغضی همراه با عصبانیت گفت: امروز چی داریم داوود با صدای آرام از نیمکت اول گفت: املا آقا معلم !

معلم گفت :برگه ها روی میز …. بنویسید…. اصغر فرهاید یک ایرانی واقعی وملی است …..

 

دیروز همه بچه ها برگه ها راسفید تحویل دادند…

  • محمدحسین کاوری
۱۴
مرداد
۹۱

کاریکاتورهای جالب و دیدنی

 

 

 

 

برای دیدن بقیه کاریکاتورها به ادامه مطلب برین

 

  • محمدحسین کاوری
۱۱
مرداد
۹۱

 

آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا

ما بدبخت حقیر، شما کوروش کبیر

ما واشر، شما ارباب حلقه ها

ما طرح مسکن مهر، شما برج العربی

ما مینیمم نسبی، شما ماکسیمم مطلق

ما مداح، شما دی جی!

آقا اصن ما قیژقیژ دیال آپ، شما امواج وایرلس

آقا ما پراید، شما پرادو

آقا ما باد بزن دستی، شما کولر گازی نانو

آقا ما امشب، شما هزار و یک شب!

آقا ما پت ومت، شما آیکیو سان

آقا ما بخیه، شما چفیه

آقا ما شب تار، شما صبح امید!

آقا ما ورزش از نگاه دو، شما برنامه نود!

آقا ما فـــ، شما فرحزاد !

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما هی آره، شما هی نه ...

آقا ما شورش قبیله‌ای، شما گفتگوی تمدن‌ها

آقا ما لکنت زبون، شما سخنگوی دولت !

آقا ما پوچ، شما گل !

آقا ما بنال بینیم با ...، شما خواهش می‌کنم بفرمایید

آقا ما چی کوفت می‌کنی ...، شما چی میل داری عزیزم؟!

آقا ما فلافل شما، مدیر عامل پخش فراورده‌های گوشتی

آقا ما مخـمون تاب داره، شما حیـاط ویلاتون!

آقا ما افتاده، شما پاس کرده

آقا ما کولر آبی، شما کولر گازی ال جی

آقا ما برف، شما بهمن

آقا ما چاکریم، شما نایس تو میت یو

آقا ما کوله پشتی، شما کوله باری از تجربه


آقا ما "صرفا جهت اطلاع و فاقد هرگونه ارزش"، شما "کپی برابر اصل- ثبت با سند برابر است"

آقا ما بله قربان- بله قربان ...، شما سلطان

آقا ما علوم اول راهنمایی، شما فیزیک انتگرال

آقا ما تقویم جیبی، شما موسسه ژئو فیزیک!

آقا ما سه کله پوک، شما سه تفنگدار

آقا ما جرز لای دیوار، شما پتروس فداکار

آقا ما فلافل، شما هات رویال برگر با پنیر و قارچ

آقا ما بن کارگری، شما بن تخفیف دیزنی لند

آقا ما سوختگی درجه ۳، شما برنزه شکلاتی

آقا ما آب حوض، شما شیر موز

آقا ما عشق و عاشقى، شما عقل و منطق ...

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما یه نقطه توی فضا، شما مبدا مختصات

آقا ما پنج کیلومتر تا بهشت، شما ۲۴

آقا ما سیمبیان، شما آندروید

آقا ما آپارات، شما یوتیوب

آقا ما کلوب، شما فیسبوک

آقا ما جرقه، شما بیگ بنگ

آقا ما سحابی، شما کهکشان

آقا ما آهن‌ربا، شما سیاهچاله

آقا ما متر، شما سال نوری

آقا ما سفیر امید، شما اتلانتیس

آقا ما منجم آماتور، شما اختر فیزیک‌دان

آقا ما تلویزیون کمدی، شما سه بعدی

آقا ما مارمولک، شما تمساح

آقا ما چوق لباسی، شما توتال کر

آقا ما چرتکه، شما الجبرا

آقا ما می‌ریم اغذیه، شما برین پدیده

آقا ما مستشار شما، جهانگیرشاه دولو

 

  • محمدحسین کاوری
۰۶
مرداد
۹۱

لاک پشت تصمیم گرفت تا به سیر وسیاحت در زمین بپردازد .

آرام آرام به راه افتاد.یکروز از رفتن او می گذشت وچند متری بیشتر

نرفته بود.خسته وناامید ایستاد ونگاهش به آسمان افتاد.پرنده ای

را دید که با سرعت از بالای سر او رد شد

وازدیدش در آسمان پنهان شد.

دلش گرفت ولب به شکایت گشود:

خدایا چرا مرا سنگ پشت آفریدی؟چرا این سنگ را برپشت

 من نهادی؟ تا کی باید بروم تا به هدفم برسم؟

نمی شد مثل آن پرنده برروی پشتم بال قرار می دادی تا

 سبک وراحت به راهم ادامه دهم؟تمام عمرم را باید

در راه باشم،نهایتا به چیزی نخواهم رسید.

آهی کشید وچشمهایش اشکبار شد وبه آسمان خیره شد.....

خداوند که سخنان او را شنیده بود گفت:

ای لاک پشت این سنگ نیست که به پشت توست،

این بار عشقی است که به پشت توست،این

همت توست که با این سنگ همچنان همت رفتن

می کنی ،شاید خیلی ها باشند که بدون سنگ وسبک بال باشند

،اما هیچ وقت قصد رفتن نمی کنند در ضمن هدف رسیدن نبود

 بلکه هدف رفتن وعبور است که آنچه را باید بدانی خواهی یافت

 وخواهی دانست ،دلگیر مباش ....

هرچه بارت سنگین تر باشد دانش تو بیشتر خواهد شد.

لاک پشت خوشحال از اینکه این بار عشقی که به دوش می کشد

سنگین است وباامید تمام دوباره شروع کرد به رفتن....

  • محمدحسین کاوری
۲۵
تیر
۹۱

روزی حاکمی از وزیرش پرسید: چه چیز است که از همه چیزها بدتر و

از نجاست سگ پلیدتر است؟!



وزیر در جواب فروماند و از حاکم اجازه خواست تا برای یافتن پاسخ از

شهر بیرون رود. در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندان را می چراند.

پس از احوال پرسی، چوپان را مرد خوش فکری یافت. سؤال حاکم را

برای او بازگو کرد و گفت که دنبال مردی عالم و حکیم می گردم که

پرسش شاه را پاسخ گوید و جایزه بزرگی را دریافت کند.



چوپان گفت: ای وزیر! حاکم و پرسش او را رها کن، من به تو بشارتی

می دهم که بسیار مهمّ است. بدان که پشت این تپه، گنج بزرگی

پیدا کرده ام، بیا با هم آن را تصرّف کنیم و در این جا قصری بسازیم

و لشکری جمع کنیم و حاکم را از سلطنت خلع کرده و خود جای او

بنشینیم! تو حاکم باش و من هم وزیر تو.



وزیر که دیگ طمعش به جوش آمده بود، عقل و هوش از سرش پرید و

دست و پایش را گم کرد و گفت: گنج کجا است؟ برویم آن را  به من نشان بده.



چوپان گفت: به این شرط می پذیریم که سه مرتبه زبانت را به نجاست

سگ من بزنی! وزیر طمع کار پذیرفت و با خود گفت: این جا که کسی

نیست تا مرا ببیند، این کار را انجام می دهم و وقتی گنج را تصاحب کردم،

انتقامم را از چوپان می گیرم و او را می کُشم. سپس وزیر سه مرتبه زبان

خود را به فضله ی سگ زد و بعد پرسید: حالا بگو گنج کجا است؟!



چوپان خندید و گفت: اکنون برگرد و به شاه بگو: آنچه از نجاست سگ

پلیدتر است، طمع و طمع کاری است.

  • محمدحسین کاوری
۲۵
تیر
۹۱


سفره ی ذکر تو بر سجاده ی نماز باز شد

گویی به خدا بوی عطر علی همه جا رنگ گرفت . . .

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

بـر هــر نفست اشاره دارد رمضان / بر عشق و عطش نظاره دارد رمضان

در ظلمت بیکرانه ی شبهامان / دریا دریا ستاره دارد رمضان . . .

ماه ضیافت الهی مبارک

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

آمد آن ماهی که نامش رمضان است

معده از آمدنش شدیدا نگران است !

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

معنی جمله زیر در ماه رمضان کامل معنا میشود

ساحل دلت را به خدا بسپار ، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد  . . .

ماه بخشش گناهان بر شما مبارک

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

ماه صیام، ماه خداوند ذوالعطی است / ماه وفور فیض و کرامات کبریاست

ماه صعود روح به اوج فضیلت است / ماه نزول مائده رحمت خداست . . .

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

باز آى و دل تنـگ مرا مونس جان بـاش / وین سوخته را محـرم اســرار نهان بـاش

زان باده که در میکده عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش . . .

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

سفره ی ذکر تو بر سجاده ی نماز باز شد

گویی به خدا بوی عطر علی همه جا رنگ گرفت . . .

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

بـاز هـوای سحرم آرزوست / خلوت و مـژگان تـرم آرزوست

شکوه ی غربت نبرم این زمـان / دست تو و روی تو ام آرزوست  . . .

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند . . .

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است . . .

ماه رمضان بر شما مبارک

 

اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

گنجینه ی نورانی قرآن رمضان است / آرامش دلهای پریشان رمضان است

مجموعه ی گلهاست شب وروز عزیزش / یعنی به حقیقت که گلستان رمضان است . . .

شد باز در رحمت خالق به روی خلق

چون ماه مبارک ز افق گشت هویدا

مژده که شد ماه مبارک پدید


اس ام اس ماه رمضان, پیامک ماه رمضان

 

ماه مبارک آمد، ای دوستان بشارت

کز سوی دوست ما را هر دم رسد اشارت

آمد نوید رحمت، ای دل ز خواب برخیز

باشد که باقی عمر، جبران شود خسارت


  • محمدحسین کاوری
۲۵
تیر
۹۱
ی دل ز جان گذر کن تا جان جان ببینی          بگذار این جهان را تا آن جهان ببینی

تا نگذری ز دنیا کی می رسی به عقبی         آزاد شو از اینجا تا بی گمان ببینی

                                                                                                        (مولوی)

بوی رمضان می آید. ماهی که دلتنگش بودیم از راه می رسد تا باز مستمان کند، مست از نفحه ی روح بخش سحر های مبارکش، مست از رحمت بی پایانش.

ماهی که ما را هم قبای آسمان می کند و ردای نور بر سرمان می کشد ماهی که هنگام وداعش اشک دلتنگی ریختیم و بار سنگین فراقش را تحمل کردیم و می خواهیم در پناه آن تیرگی های دلمان را کنار گذاریم و در دل سحر های عرفانی اش ستاره ها را بر شمریم و با زدودن زنگار قلبمان صدای ساز فرشتگان را بشنویم و از میکده ی الهی جرعه ای از بحر عشق را بچشیم شاید با گذشتن از دنیای ظلمت آشیان به مقامی برسیم که تجلی گاه حضور پروردگار است و چه جایی بهتر از این حضور ربانی.

  • محمدحسین کاوری
۲۵
تیر
۹۱

سلام بهانه ای است برای آغاز کلام پس:     سلام

باز دل تنگم هوای صحبت با تو دارد

با تو که راه حق را پیمودی و از ما خاکیان جدا و به افلاکیان پیوستی

ای شهید گمنام!

من و تو در گمنامی با هم شریکیم

تو پلاکت را گم کردی و من هویتم را

تو پلاکت را گم کردی و من همه چیزم را

تو پلاکت را گم کردی و من خدا را

به راستی چقدر زیبا مادرت زهرای اطهر سلام الله علیها را درک کردی که از خدا خواستی گمنام بمانی ، تا ایشان به جای مادرت عصرهای پنج شنبه بر مزارت پای گذارد

چه سعادتی نصیبت شد.

کاش بودی...

نه! همان بهتر که نیستی

همان بهتر که نیستی و این همه فساد را به نظاره نمی نشینی

دوست شهید من!

اینجا حجاب معنا ندارد

خیلی از دختران زمینی در ظاهر از زهرای مرضیه سلام الله علیها می گوییند اما در عمل...

خیلی از مردان ما از غیرت عباس علیه السلام می گویند ولی چیزی از غیرت نمی دانند...

آری!

ما هویتمان را گم کرده ایم

ما گمنام ترین گمنامان عالم امکانیم

پس ای شهید!

برایمان حمدی بخوان که تو زنده ای و ما مُرده


  • محمدحسین کاوری