!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۴۹ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۰
آذر
۹۱
1. سعدی:بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

2. قرآن کریم:

مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمیعًا. (مائده: 32)

هر کس، فردی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.
3. پیامبراعظم صلی الله علیه و آله

مَثَلُ الْمُؤمِنینَ فی تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ: اذَا اشْتَکی مِنْهُ عُضْوٌ تَداعی لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَر وَ الْحُمّی.

مَثَل مؤمنان در دوستی و ابراز رحمت و عاطفه به یکدیگر، مثل پیکر است. هر گاه عضوی از آن دردمند شود، دیگر اعضای پیکر، با بی خوابی و تب، با آن عضو هم دردی می کنند.
4. ابوالحسن خرقانی:

اگر از ترکستان تا به در شام، کسی را خاری در انگشت شود، آن از آنِ من است. همچنین [اگر] از ترک تا شام، کسی را قدم در سنگ آید، زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلی است، آن دل از آنِ من است... . کاشکی حساب همه خلق با من بکردی تا خلق را به قیامت حساب نبایستی دید. کاشکی عقوبت همه خلق مرا کردی تا ایشان را دوزخ نبایستی دید.
6. مهاتما گاندی:

هیچ تقوایی وجود ندارد که هدفش یا محتوایش، تنها خوش بختی و آسایش یک فرد باشد. ما همه اعضای خاندان بزرگ بشری هستیم. ممکن است که بشریت هزاران اتاق را اشغال کرده باشد، ولی همه آنها به یکدیگر مربوط است.
7. جبران خلیل جبران

درخشان ترین تن پوشت را دیگری بافته است؛ گواراترین خوراکت همان است که بر میز دیگری می خوری؛ آسوده ترین بسترت در خانه دیگری است. حال مرا بگو چگونه می توانی خویش را از آن دیگر شخص جدا دانی؟
8. برتراند راسل:

نوع بشر چنان به صورت یک خانواده درآمده است که ما نمی توانیم سعادت خود را جز از راه تأمین سعادت دیگران تأمین کنیم. اگر می خواهیدخود خوشبخت باشید، باید راضی شوید به اینکه دیگران را نیز خوشبخت ببینید.
9. اقبال لاهوری: نه افغانیم و نی ترک و تتاریم چمن زادیم و از یک شاخساریم
تمییز رنگ وبو بر ما حرام است که ما پرورده یک نوبهاریم

10. صائب تبریزی: تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد


پیوسته است سلسله موج ها به همخود را شکسته هر که دل ما شکسته است

ز رفتن دگران خوش دلی، از این غافلکه موج ها همه با یکدگر در آغوشند

11. سیدعلی صیدی تهرانی: دلم به دوستی عالَمی گرفتار است به کار هر که شکستی رسد، به کار من است
  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱

آسمان، آهسته می‌بارید، بغضی ساده را
کاروان، خورشید می‌پاشید، عرضِ جاده را

صوت قرآن غریبی، دشت را پر کرده بود
بر فراز نیزه می‌بردند قرآن‌زاده را

دست و پای نیزه را بستند بر روی شتر
تا نبندد قامت بیمار او سجّاده را

دور می‌کردند از دامان پُر مهر پدر
دخترانِ خردسالِ دل به بابا داده را

کاروان! گامی مرو! گویا کسی جا مانده است
ساربان! سیلی مزن، این کودک افتاده را...

حیدر منصوری

  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱
یا حبیب الباکین
از زبان حضرت زینب(س)

 
دلی در خون نشسته دوست داری؟
بگو قلبی شکسته دوست داری؟
تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم
مرا با دست بسته دوست داری؟
 

نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهن تو جنگ بوده
ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده

سیدحمیدرضا برقعی

  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱

پیچید دربین عبای اش جسم اکبر را
"یا ایها المزّمّل" ی عین پیمبر را

صورت به صورت آیه هایش را تلاوت کرد
از بای بسم الله تا لبخند آخر را

دارد تمنا می کند  از چشم خونینش
یک پلک، یک گوشه و یا یک ناز دیگر را

شان نزول لحظه ی "امن یجیب" این جاست
اینجا که می بوسد لبش، لب های مضطر را

مانده است برگرداند از میدان شهیدش را
یا نه!  بگیرد زیر بازوهای خواهر را


زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است


  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱
قال زینب(س):

«مارایت الا جمیلا»
؛


جز زیبایی چیزی ندیدم
!

  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱

خواستم بگویم:

الهم عجل لولیک الفرج

یادم افتاد

حسین (ع) را منتظرانش کشتند

گفتم : اعوذ بالله من نفسی ....


  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱

زبان حال امام سجاد(ع)


خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده

در شب بیماریم آتش پرستارم شده

ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم

از چه پس این شعله ها یار دل آزارم شده

ای فلک جان مرا هر چند میخواهی بسوز

مدتی هست از عذاب سوختن کارم شده

خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده

در شب بیماریم آتش پرستارم شده

جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند

در شب تنهاییم تنها همین یارم شده

من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم به تب

از چه پس این شعله ها شمع شب تارم شده

بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست

دود آتش از چه پس بر چشم خون بارم شده

جز دو چشمم هیچ کس آبی بر این آتش نریخت

مردم چشمان من تنها وفادارم شده

خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده

در شب بیماریم آتش پرستارم شده...




  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱

السلام علیک یا زینب کبری(س)

بی بی جان شرمنده ایم از اینکه بهای حسینی شدن ما

بی حسین شدن تو بود

 و شرمنده تر اینکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم

  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱


چهار حادثه مهم شب عاشورا 


1. در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یکی از یاران امام حسین علیه‏ السلام خبر دادند که فرزندت

در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می‏کنم و

دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه‏ السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا

تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش.


محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم. 


امام علیه‏ السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که

همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.

2. امام حسین علیه‏ السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی

بشارت داد. در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام علیه‏ السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم

رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام

من از عسل شیرین‏تر است. امام علیه‏السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج

سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه‏ (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید.

قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه ‏ها هم حمله می‏کنند؟ امام علیه‏ السلام به ماجرای شهادت عبداللّه‏

اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند

3. امام علیه ‏السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‏ ها حفر کنند.

حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن

از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه‏ السلام بسیار سودمند بود.

4. مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند "امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علی‏ اکبر علیه ‏السلام و

30 نفر از اصحاب به دستور امام علیه‏ السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه ‏السلام به یاران خود فرمود:

برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست.

روز عاشورا

و اینک میدانی دوباره، اینک 72 یار و هزاران دشمن کینه‏ توزی که رحم و مروّت را از ازل نیاموخته‏ اند. اینک

عاشورا که هر چه از آن بگوییم کم گفته‏ ایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف

سیدالشهداء علیه ‏السلام .

سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری می‏کردند و امام معصومی لشکر کم تعداد خود را به بهشت

بشارت می‏داد... و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده، آه از اسارت و شام،

آه از خرابه و..

  • محمدحسین کاوری
۰۵
آذر
۹۱

دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر

دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر ِزینب، صبر خسته

صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین ِموج آیات خدا داشت

زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه ی صوت علی بود

چه گوشی می کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن

به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه ی اهل تناسخ:

حلول روح او، درجسم زینب
علی دیگری با اسم زینب

زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبر ِقرآن ناطق

زنی، خون خدایی را پیامبر
زن و پیغمبری؟ الله اکبر!

قیصر امین پور

 

  • محمدحسین کاوری