!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۱۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۵
خرداد
۹۰
نامه یک زن مسیحی به زنان مسلمان

در سال 1979 کنوانسیونی با نام "کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان" در مجمع سازمان ملل به تصویب رسید و بنا شد تا تمام کشورهای عضو این کنوانسیون همه ساله گزارشی از وضعیت زنان و کودکان خود به کمیته‌ی رفع تبعیض علیه زنان سازمان ملل CEDAW)) ارائه کنند. در آخرین گزارشی که این کمیته پیرامون زنان در کشورهای اروپایی داشته، به وضوح سقوط شخصیت زن در کشورهای اروپایی در دوره‌ی جدید و مدیرنیته دیده می‌شود که به قسمت کوچکی از آن اشاره می‌کنیم:

«در کشور آلمان، زنان ابزار تبلیغاتی رسانه‌ها هستند و به آن‌ها به عنوان یک کالا نگاه می‌شود. زنان در بخش تحقیقات و دانشگاه‌ها حضور حاشیه‌ای دارند. زنان مهاجر در کشور آلمان قربانی انواع خشونت‌های نژادی هستند و اغلب زنان مهاجر در کشور آلمان در باندهای فساد و فحشا به کار گرفته می‌شوند. در کشور انگلیس رواج خشونت خانگی و جنسی علیه زنان، قاچاق دختران، استثمار شغلی و شکاف میان دستمزد زنان و مردان در این کشور به شدت مشاهده می‌شود. در کشور یونان 30 تا 50 درصد از زنان یونان در معرض خشونت و تجاوز قرار دارند. در کشور سوئد دیدگاه‌های کلیشه‌ای در خصوص زنان وجود دارد که این امر موجب تهدید حقوق زنان می‌شود و اشاعه این دیدگاه در رسانه‌ها باعث جریان‌سازی هرزه‌نگاری شده و به جنسی شدن فضای عمومی در کشور سوئد انجامیده است...»

منبع: خبرگزاری فارس/ گروه اجتماعی/ حوزه زنان و جوانان/ تاریخ 8 آذر 1389/ کد خبر 8909060244 ... جالب است بدانید که یک سوم دولت‌های عضو شورای اروپا اصلاً خشونت علیه زنان (مانند خشونت جنسی) را به عنوان جرائم کیفری نمی‌شناسند.

اما اسلام مخصوصاً بر رعایت حجاب تأکید دارد زیرا زن هر چقدر متین‌تر و عفیف‌تر و با وقارتر باشد و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، براحترامش افزوده می‌شود. در سال 2006، خانم جونا فرانسیس مسیحی، از کشور آمریکا، نامه‌ای به زنان مسلمان نوشته است که نکات جالبی پیرامون حجاب در آن وجود دارد. او در این نامه خطاب به زنان مسلمان می‌نویسد: «... با ارزش‌ترین داراییِ شما زنانِ مسلمان، زیباییِ درونی و عفت شماست که در واقع همه چیز شماست، اما من می‌بینم که متأسفانه برخی از زنانِ مسلمان سعی می‌کنند در پوشش خود مثل غربی‌ها می‌باشد. حتی هنگامی که چادر می‌پوشند مقداری از موهای خود را بیرون می‌گذارند! چرا از زنانی تقلید می‌کنید که نسبت به از دست دادنِ فضیلت و عفتشان پشیمان شده‌اند؟ و یا به زودی پشیمان خواهند شد؛ زنانی که عفتشان از دست رفته است و دیگر باز نمی‌گردد. از نظر ما، شما الماس‌های بی عیب و نقص هستید. اجازه ندهید به سنگ‌های مصنوعیِ برّاق تبدیلتان کنند. همه‌ی چیزهایی که در مجلّات مُد و تلویزیون‌های غربی می‌بینید دروغ است. این‌ها همه دام‌های شیطان است که برای فریب دیگران بکار می‌رود.

ما زنان آمریکایی را شستشوی مغزی داده‌اند تا در مورد زنان مسلمان به عنوان زنانی بیندیشیم که مظلوم و ستمدیده‌اند! اما در واقع، آن که مظلوم واقع شده، ما زنان آمریکایی هستیم؛ بردگانی هستیم که ارزشمان تنزل یافته. ... ما در نهانِ خود به شما حسودی می‌کنیم و شما را تحسین می‌کنیم. گرچه برخی از زنان آمریکایی ممکن است نظر مرا نپذیرند، اما خواهش می‌کنم ما را تحقیر نکنید و در مورد ما مثل کسانی نیندیشید که این شیوه زندگی را دوست دارند. تقصیر ما نیست چرا که بیشترِ ما از کودکی از حضور پدر محروم بودیم تا مراقب ما باشد. خانواده‌های ما از هم فروپاشیده است و شما خوب می‌دانید که چه کسانی این وضعیت را بوجود آورده‌اند. به آن‌ها اجازه ندهید شما را نیز فریب داده و مانند ما پست و حقیر کنند. عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنید. ما زنان غربی راه را گم کرده‌ایم. ما به شما زنان مسلمان نیاز داریم که در زندگی، شما را الگوی خود سازیم، چون ما به هرحال زندگی را باخته‌ایم. عفت و پاکدامنی خود را با چنگ و دندان حفظ کنید و آن را قدر بدانید. جونا فرانسیس، یک زن مسیحی، آگوست 2006»

منبع: روزنامه کیهان، 26/7/1385، ص 14

آنچه که این بانوی مسیحی بدان اشاره کرده، عیناً همان مطلبی است که از دیر باز در دستور کار سیاستمداران غربی قرار داشته است مثلاً مستر همفر جاسوس وزارت مستعمرات انگلیس در کشورهای اسلامی می‌گوید: «یکی از مسئولین وزارت مستعمرات به من گفت: در مسئله بی حجابیِ زنان باید کوشش فوق‌العاده به عمل آوریم. تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند. پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات گسترده از میان رفت، وظیفه مأموران ماست که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان تشویق کنند و به این وسیله، فساد را در جوامع اسلامی کسترش دهند.»

ادامه دارد...


برچسب‌ها: نامه یک زن مسیحی به زنان مسلمان، عفاف و حجاب، حجاب زن، بررسی حجاب از زاویه‌های مختلف، خشونت علیه زنان در جوامع غربی


  • محمدحسین کاوری
۲۱
خرداد
۹۰

اول داستان زیر را بخوانید بعد برویم سر اصل مطلب انصافاً داستانش جالب بود. حال می‌خواهیم این داستان را به جرایم سنگین تخلفات راهنمایی و رانندگی ربط دهیم (البته اگر مربوط باشد!) فرض کنید شخصی در حال رانندگی با خودروی شخصی خودش (ترجیحاً ژیان) است و همزمان هم به یک موسیقی تکنو با صدای بلند گوش می‌دهد. این در حالی است که سرعت او چیزی حدود 160 کیلومتر در ساعت است (و سرعت بالای او بخاطر گوش جان سپردن به آهنگ است) حال برای چنین شخصی عملاً هیچ فرقی نمی‌کند که جریمه او هزارتومان باشد یا ده هزارتومان یا بیشتر. اگر این فرض برایتان دلچسب نبود (و اصطلاحاً لا یَتَچَسبَک بود) به فرض بعدی توجه کنید. موتور سواری را فرض کنید که کارش صبح تا شب متر کردن خیابان است. (و معمولاً تردد این گونه موتور سواران است موجب ایجاد حادثه می‌شود) برای چنین فردی باز هم تأکید می‌کنم عملاً فرقی نمی‌کند که جریمه نداشتن کلاه ایمنی چهار هزار تومان باشد یا توقیف موتور عزیزتر از جانش! پس باید به برادرانی که در نیروی انتظامی زحمت می‌کشند و بطور حرفه‌ای آسیب‌شناسی می‌کنند گفت که لطفاً کمی واقع بینانه‌تر به موضوع نگاه کنیم؛ مشکل اصلی سبک بودن جرایم نیست باید مشکل را جای دیگری جست. از باب راهنمایی یک برادر کوچکتر به بزرگتر عرض می‌کنم که یکی از عوامل تصادفات گوش جان سپردن به موسیقی است. علم و تجربه بشر ثابت کرده انسان هنگام گوش دادن به موسیقی دچار توهم شده و به جرأت می‌توان گفت که در این هنگام تقریباً اختیار انسان دست خودش نیست. کسی که فی المثال (خواهشاً به مثال گیر ندهید؛ در مثال مناقشه نیست) موسیقی اسکوتر را با رانندگی مخلوط می‌کند ثانیه به ثانیه جوگیر تر می‌شود و پایش را بیشتر روی پدال گاز می‌فشارد. فشردن پدال گاز همانا و تصادف همانا! پس باید دنبال راهی برای این مشکل بود نه اینکه جرایم را افزایش داد. یکی دیگر از عوامل تصادفات، وجود بیمه شخص ثالث است! تعجب نکنید؛ توضیح می‌دهم. در تصادف وسیله نقلیه با عابر پیاده سه فرض موجود است؛ یا راکب وسیله نقلیه مقصر است یا عابر مقصر است و یا هردو مقصر هستند. زمان قدیم (که البته منظورم عهد دقیانوس یا دوره قاجاریه نیست) قوانین طوری بود که در تصادفات هر کسی که مقصر باشد، شرکت بیمه فلک زده‌ی بیچاره پاسخگوی خسارت بود. که این یک فاجعه است. زیرا این قانون به راننده حس بی‌خیالی را القا می‌کند. راننده به خودش جرأت می‌دهد هر خلافی را انجام دهد و با خود می‌گوید: «ول کن بابا! ما به بقیه چیکار داریم اگه اتفاقی افتاد بیمه هست دندِش نرم پول مفت می‌گیره وظیفشه خسارت بده» از طرفی عابر هم بی‌خیال و بی توجه نسبت به قوانین، از هرجا که دلش خواست عبور کند حتی اگر پل هوایی یا خط عبور عابر پیاده چند قدم پایین‎تر باشد. این شخص هم باخودش می‌گوید:« ای بابا اگه انگشت کوچیکه دستم توی تصادف بشکنه نونم تو روغنه! یه دیه توپ می‌گیرم با پولش میرم دبی!» اما دو پیشنهاد در مورد بیمه و اصلاح قوانین آن: 1) اگر شخص ثالث مقصر باشد، بیمه یا پاسخگو نباشد یا اگر قرار بر پاسخگو بودن باشد مقدار خیلی کمی از خسارت را بدهد مثلاً 30 درصد از خسارت را پرداخت کند. (تعجب نکن. خوب عزیز من؛ مقصر خودت بودی! خودت کردی که لعنت بر خودت بادا بادا مبارک بادا ایشالا مبارک بادا!) وقتی قانون اینطور شود شخص ثالث ملزم می‌شود که قوانین را رعایت کند؛ مثلاً عابر ملزم می‌شود به اینکه فقط از خطوط عبور عابر پیاده یا پل هوایی یا زیرگذر استفاده کند. 2) اگر راکب وسیله نقلیه مقصر باشد بیمه فقط 80 درصد خسارت را بپردازد.(چیه تعجب کردی؟ ولش کن آتیش زدم به مالم 85 درصد خوبه؟ دیگه جان مادرت چانه نزن ضرر می‌کنم!)با اجرای این قانون راکب ملزم می‌شود قوانین را رعایت کند چرا که می‌داند اگر حادثه‌ای رخ دهد باید 20 درصد خسارت را از جیب مبارک خودش بدهد. 3) اگر هردو (راکب و عابر) مقصر باشند شخص ثالث 50 درصد خسارت وارد شده بر او را می‌تواند بگیرد آن 50 درصد هم بخاطر این است که راکب هم مقصر است. (در واقع شریک جرم هم هستند!) و از طرفی راکب هم از این 50 درصد خسارت، 20 درصد را باید از جیب مبارک بدهد و آن تخفیف هم بخاطر این است که شخص ثالث هم مقصر است. با این قوانین قیمت بیمه شخص ثالث هم کاهش پیدا می‌کند. مثال: یک پراید با عابر برخورد می‌کند و تنها کسی که خسارت می‌بیند عابر است که میزان خسارتش شش میلیون تومان است. حال اگر راننده پراید مقصر باشد بیمه چهار میلیون و هشتصد هزار تومان می‌پردازد و یک میلیون دویست هزار تومان دیگر را راننده می‌پردازد. اگر عابر مقصر بوده هیچ مبلغی به عنوان خسارت به او داده نمی‌شود (یا حداکثر بیست الی سی درصد خسارت را بیمه می‌دهد) زیرا مقصر است. اگر هردو مقصر باشند از شش میلیون تومان خسارت وارده سه میلیون تومان به عابر تعلق می‌گیرد که از این مبلغ ششصد هزار تومان را راکب و بقیه آن را بیمه پرداخت می‌کند. خلاصه کلام اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که می‌توان با اندکی تغییر قوانین، از حوادث بیشتری جلوگیری کرد. لازم به ذکر است که نه جرایم راهنمایی و رانندگی وحی منزل است نه حرف‌های من؛ ممکن است در هر دوی آنها اشتباه باشد. عقل بشر است و هزار اشتباه. قضاوت با خودتان. لطفا با نظرات خودتان ما را از در ارائه‌ی بهتر مطالب با خبر کنید. محمدحسین کاوری 7/3/1390


برچسب‌ها: تحلیل و بررسی قوانین جدید راهنمایی و رانندگی، نقد و بررسی مسائل مربوط به راهنمایی و رانندکی، نقد جرایم سنگین تخلفات راهنمایی و رانندگی، نقد و بررسی فعالیت‌های راهنمایی و رانندگی، آسیب‌های سنگین بودن جرایم راهنمایی و رانندگی، پیشنهاداتی به اداره راهنمایی و رانندگی


  • محمدحسین کاوری
۱۲
خرداد
۹۰

باسمه تعالی

 

از تولد تا جاودانگی

یکی از «بدیع‎‏ترین و دلاویزترین شکوفه‎های ادب فارسی و یکی از منادیان محبّت و مردمی و تقوی در عصر حاضر پروین اعتصامی است.»

پروین اعتصامی، نامیده شده به رخشنده، شاعره‎ی ایرانی، دختر مرحوم یوسف اعتصامی در سال 1285 در تبریز متولّد گردید. در کودکی با پدر به تهران آمد و بقیه عمر خود را در این شهر گذرانید. ادبیّات عرب و فارسی را نزد پدر آموخت و دوره‎ی مدرسه اناثیه‎ی آمریکایی تهران را به پایان رسانید. در تیرماه 1313 در سن 25 سالگی با پسر عموی پدر خود ازدواج کرد. و او را شوهرش به کرمانشاه برد. ولی این وصلت نامتناسب بیش از دوماه‎ونیم نپایید و به خانه پدر بازگشت و تقریباً نه‎ماه بعد رسماً تفریق کردند.

پدر پروین قبل از ازدواج، با طبع دیوان پروین شاعره‎ی عزیز ما موافقت نمی‎فرمود، زیرا احتمال می‎داد که در این مورد سوء تعبیر شود و طبع دیوان را تبلیغی برای بدست آوردن شوهر کنند. امّا پس از آنکه کار ازدواج پروین پایان یافت و احتمال سوء تعبیرات از میان رفت در سال 1314 به طبع و نشر دیوان وی اقدام کرد.

محیط اجتماعی و زندگانی پروین در آن روزگار با محیط اجتماعی امروز ایران تفاوت بسیاری دارد. پروین با فرهنگ آن عصرتبریز تربیت شده و اصولاً حضور زن در اجتماع آن عصر بیشتر به خواب و رؤیایی  تعبیر ناشدنی شباهت داشت و تعلیم وتربیت منحصر به مکتب خانه‎های آن زمان و انحصاراً مخصوص جنس مذکر بود. ولی پروین ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر دانشمندش مرحوم یوسف اعتصامی آموخت.وزنی متفاوت از زنان عصر خود بود چون از کودکی در محفل دانشمندان که در خانه‎ی پدرش منعقد می‎شد شرکت داشته و از هر خرمنی خوشه‎ای بر چیده بود.

به مصداق مثل «الولدُ سِرُّ ابیه» برای شناخت دقیق روحیات و شخصیت پروین باید از خاندان ارزشمند اوشناختی داشته باشیم.

علّامه علی اکبر دهخدا،آشنای دیرین یوسف اعتصامی- پدرپروین- بود ودر شرح حال او می نویسد:

«یک عمر مواظبت وتربیت و تحلیه‎ی نفس تعلیم و تزکیه‎ی کسان و فرزندان، بی وقفه و بی تظاهر به معنویاتِ جامعه با بی آزاری نسبت به هر چیز وهرکس، خلوص ‎با دوستان یکدل، محصّلِ تاریخ حیات شصت‎وسه ساله‎ی یوسف اعتصامی (میرزا یوسف‎خوان اعتصام الملک آشتیانی) است.

پدر او میرزا ابراهیم‎خان مستوفی (اعتصام الملک)، یکی از اَعزّه‎ی نُجَبای آشتیان، در جوانی با سِمَتِ استیفای  آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در آن شهر مینوچهر اقامت گزید.

یوسف اعتصامی در سال 1253 شمسی در تبریز متولّد گردید. عهد صبا را در مهد تربیت پدر والاگُهَر و معلمین منتخب به تحصیل مقدمات پرداخت و پس از بلوغ به سن رشد و تمیز، با شوق غریزی و شوق طبیعیٍ بی بدیل خویش به تتمیم فضایل و تکمیل علوم و آداب ادامه داد.

در کودکی علوم عربیّه را فرا گرفت. فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم را به سِزا آموخت. در خطوط اربعه نستعلیق و نسخ و شکسته و سیاق از بسیاری استادان سلف، گویِ سبقت ربود. و سپس از علوم حدیثه بهره‎های وافی برداشت. در زبان ترکی اسلامبولی دبیری شیرین سخن، در فرانسه (یعنی در زبان فرانسوی) مترجمی توانا و در لسان و ادبیات عربی بالخصوص یکی از ائمه و ارکان به شمار می‎آمد. چنانکه بی‎شک در احاطه‏ی به این لغت در ایران بی‎همال و در مصر و عراق و شامِ معاصر کم نظیر بود.

 

شوق رهایی

پروین محصول عمر یوسف اعتصامی است که برای رهایی زنان از قید بردگی آن همه مجاهدت کرد و رساله «تربیت نسوان» را نوشت. و بزرگان دیگری چون «میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی» در همان زمان در خارج از ایران تألیفاتی در همان راستا خلق کرد و «کتاب احمد» در نظر من معادل «امیل» ژان‎ژاک‎روسو در امر تعلیم و تربیت است.

پروین مسلماً تمام ترجمه‎های پدرش را در مجله‎ی «بهار» خوانده بود و شکی نیست که با آموختن زبان انگلسی با ادبیات اروپا هم آشنایی داشت. به علاوه بنا به آشنایی و مکاتبات پدرش با طالبوف قطعاً آثار او را هم خوانده است. و از همه‎ی آنها برای پرورش ذهنیّات خود در دنیای شعر سود جسته است.

او تنها شوق رهایی خود را ندارد بلکه رهایی جامعه از قید و بند فرهنگ دروغ، ریا، آموزش و پرورش همگانی ، ترقی و تعالی نسوان در سایه‎ی تعلیم و تربیت و... را آرزو می‎کند. و با دارندگان این صفات پلید برخورد عارفانه‎ای دارد.

پروین توانسته است با اسلوب و شخصیت و آراء فلسفی و کلمات اخلاقی خویش از سایرین متمایز باشد. شعر پروین، شعر اوقات و احوال و اشخاص نیست. شعر تهذیب و تربیت و تعمیم اخلاق کریمی است؛ ترانه روح‎افزای مهر و عاطفت و فضیلت است. نغمه‎ی جذّاب سعی و عمل و همتّ و اقدام وی است. سرود بیداری و پرهیزکاری و رستگاری است. گمانم این است که اگر در دیوان پروین امعان نظر کنیم در تشخیص مقام و ارزش وی معطّل نخواهیم شد.

یکی از مُمَیّزات شعر پروین این است که به کلّی از تصنّع لفظی و معنوی دور است و مطلقاً با ساختگی‎ها که در منظومات دیگران دیده می‎شود آشنا نیست، و از بیان صریح عقیده خویش در مظاهر مختلفه بیم ندارد. در قصائد و تمثیلات و موضوعات تعاونی و اجتماعی، همه‎جا این برتری امتیاز نمایان است. هر خواننده‎ی با ذوق و هر ادیب دانشمند،در نخستین مراجعه متوجّه می‌شود که این سخنان  لطیف مولود فکری است آزاد و حساس پرداخته‎ی طبعی است مبتکر و مستقل که از خوشامدگویی گریزان است و عزّت نفسش تا حدی است که از درخت جهان نیز سایبانی نمی طلبد.

 

 

وفات

پروین تنها تک درخت باغ شعر امروز بود. تنها آمد و با نبوغ خود تنها زیست و از آن باجی که دنیا از نبوغ او گرفته بود باز هم در اعماق اجتماعی که می‎شناخت به تفکّر پرداخت و با عمر کوتاه (فقط 35 سال) نتیجه‎ی عمر و نبوغ خود را به رایگان به مردم میهن بخشید و در سال 1320 رخت به سرای آخرت کشید.

این قطعه را بر سنگ مزار خود سروده است

 این که خاک سیهش بالین است                                  اختر چرخ ادب پروین است

گرچه جز تلخی از ایّام ندید                                  هرچه‎خواهی‎سخنش ‎شیرین‎است

صاحب آنهمه گفتار امروز                                  سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند                                 دل بی‎دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست                                 سنگ بر سینه بسی سنگین است

بین این بستر و عبرت گیرد                                هرکه را چشم حقیقت بین است

هرکه باشی وز هر جا برسی                                آخرین منزل هستی این است

آدمی هرچه توانگر باشد                                  چون بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند                                 چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن                                 دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‎گاه                                 خاطری را سبب تسکین است

  • محمدحسین کاوری
۱۲
خرداد
۹۰
مرد روحانی وارد روستا...
  • محمدحسین کاوری
۱۲
خرداد
۹۰

اتوموبیل مردی که به تنهایی سفر می‌کرد در نزدیکی صومعه‌ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت: ماشین من خراب شده. آیا می‌توانم شب را اینجا بمانم؟ رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را ترمیم کردند. شب هنگام وقتی مرد می‌خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدایی که تا قبل از آن نشنیده بود. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند ما نمی‌توانیم به تو بگوییم چون تو یک راهبه نیستی. مرد با ناامیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.

چند سال بعد ماشین همان مرد جلوی همان صومعه خراب شد. راهبان صومعه باز هم او را به صومعه دعوت کردند، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را ترمیم نمودند. آن شب باز هم آن صدای مبهوت کننده و عجیب را که چند سال پیش شنیده بود را شنید. صبح فردا پرسید که آن صدا از چیست اما راهبان باز گفتند ما نمی‌توانیم به تو بگوییم چون تو یک راهبه نیستی. این بار مرد گفت: بسیار خوب بسیار خوب من حاضرم حتی زندگی‌ام را فدا کنم تا بدانم آن صدا چیست. اگر تنها راهی که می‌توانم پاسخ این سوال را بفهمم این است که راهب باشم، من حاضرم. بگویید چطور می‌توانم راهب شوم؟ راهبان پاسخ دادند: تو باید به تمام نقاط زمین سفر کنی و به ما بگویی که تعداد برگ گیاهان روی درختان زمین چند تاست و همچنین به ما بگویی چه تعداد سنگ روی زمین وجود دارد؟ وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بیاوری یک راهب می‌شوی.

مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و دروازه صومعه را زد. مرد گفت: تعداد برگ‌های گیاهان دنیا 371145236284232 و تعداد سنگ‌های روی زمین 231282219964129382 است. راهبان پاسخ دادند: تبریک می‌گوییم پاسخ تو کاملا صحیح است. اکنون تو یک راهب هستی و ما می‌توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم. رئیس صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت: صدا از پشت آن دروازه بود. مرد دستگیره را چرخاند ولی در قفل بود. مرد گفت ممکن است کلید را بدهید؟ راهب‌ها کلید را به او دادند. مرد در را باز کرد و پشت آن در سنگی را دید. کلید در سنگی را هم گرفت و باز کرد. پشت در سنگی یک در دیگر از جنس یاقوت سرخ وجود داشت. مرد کلید را گرفت و در را باز کرد. پشت آن در، در دیگری وجود داشت از جنس یاقوت کبود. کلید آن را هم گرفت و همینطور پشت هر دری در دیگری از جنس زمرد سبز، نقره و یاقوت زرد قرار داشت. در نهایت رئیس راهب‌ها گفت: این کلید آخرین در است. مرد که از درهای بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد. وقتی در را باز کرد و متوجه شد که منبع صدا چه بود است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود. اما من نمی‌توانم به شما بگویم او چه چیزی پشت در دید، چون شما یک راهب نیستید! لطفا به من فحش ندهید! خودم دارم دنبال آن احمقی که این را برای ما فرستاده می‌گردم تا حقش را کف دستش بگذارم.


برچسب‌ها: داستان عجیب، داستان کوتاه و جذاب، داستان جذاب و خواندنی، داستان زیبا و کوتاه برای ارسال از طریق ایمیل، داستان فوق العاده زیبا برای شوخی با دوستان خود، داستان عجیب و غریب


  • محمدحسین کاوری
۰۳
خرداد
۹۰
راسخون : امام جمعه نهاوند گفت: حجاب حریم امنی برای زنان است
  • محمدحسین کاوری
۰۳
خرداد
۹۰
امتیاز معرفت شیعى به امام زمان نسبت به دیگران
  • محمدحسین کاوری
۰۳
خرداد
۹۰
در سال های اخیر، شاهد افزایش حساسیت های آلرژی بوده ایم. حساسیت غذایی در کودکان نگران کننده و تشخیص آن مشکل است. حساسیت غذایی در کودکان به اندازه ی بزرگ سالان شیوع دارد. اگر کودک شما بدون هیچ دلیل ظاهری، مضطرب به نظر می رسد یا نقاط نامشخصی از پوست او دچار خارش شده، شاید ناشی از حساسیت غذایی باشد.

حساسیت چیست؟
 

حساسیت ممکن است بر اثر عدم تحمل ماده ی ویژه ای از طریق لمس، استنشاق، تزریق و یا جذب پدید آید. هنگامی که بدن ما به یک ماده واکنش نشان می دهد، امکان دارد این واکنش ها، تنفسی، احتقانی، آبریزش یا خارش بینی، چشمان اشک الوده، اسهال یا جوش های خارش دار در هر نقطه از بدن باشد.

آیا حساسیت من به کودکم منتقل می شود؟
 

اگر شما حساسیت دارید احتمال دارد کودک تان نیز دچار شود. با این حال، ممکن است حساسیت غذایی یک سانی نداشته باشد و او به مواد مشابه حساسیت داشته باشد. به عنوان مثال امکان دارد شما دچار تنگی نفس باشید در حالی که کودک تان مبتلا به تب یونجه باشد.

حساسیت غذایی کودک را چگونه تشخیص دهیم؟
 

گاهی ممکن است تشخیص حساسیت غذایی کودک مشکل باشد چنان چه فکر می کنید کودک شما حساسیت غذایی دارد، ممکن است حذف فرآورده های زیر از برنامه ی غذایی اش، به او کمک کند شیر و فرآورده های لبنی، تخم مرغ، آجیل، میوه و مرکبات.
همین که هر یک از گروه های مواد غذایی را از برنامه غذایی فرزندتان حذف کردید، می توانید به تدریج و یکی یکی شروع به عرضه ی مجدد آن ها کنید.
چند روز قبل از شروع یک گروه از مواد غذایی اضافی صبر کنید و تمام آن ها را با هم شروع نکنید.

آیا حساسیت غذایی قابل پیش گیری است؟
تغذیه با شیر مادر تا شش ماه اول زندگی به منظور جلوگیری از بروز حساسیت به آن ها کمک می کند سعی کنید از دادن مواد غذایی آماده را که حاوی مواد افزودنی و یا کنسروی و یا بسته بندی شده هستند، خودداری کنید.
 

حساسیت غذایی کودک چه وقت بیش تر اتفاق می افتد؟
 

حساسیت غذایی در کودکان در هر زمان ممکن است پیش آید بسیاری از کودکان به شیر گاو حساسیت دارند، احتمال دارد کودک شما نیز به شیر، فرآورده های گندمی، صدف دار، آجیل یا مرکبات حساسیت داشته باشد.

نشانه های حساسیت غذایی کودک:
 

علامت حساسیت غذایی کودک ممکن است شامل:تورم، خارش لب، زبان، خس خس سینه و یا جوش های پوستی باشد.
امکان دارد کودکان برخی از مواد غذایی از گروه های خاص را تحمل نکنند.
احتمالا نشانه های حساسیت کودک به مواد غذایی عبارت اند از:اسهال، استفراغ، درد معده، قولنج یا باد معده است.

درمان حساسیت غذایی کودکان:
 

بهترین راه برای مداوای حساسیت کودک، خودداری نمودن از مصرف گروه خاصی از مواد غذایی است.
نوزاد شما ممکن است دچار واکنش های حساسیتی گردد که مربوط به مواد غذایی نیست و ممکن است که به حیوانات خانگی، دود سیگار، بالش پر دار یا گرد و غبار مربوط باشد.

جای گزین های سلامت
 

نتایج نشان داد که کودک شما ممکن است دچار حساسیت غذایی شود و در این جا برخی غذاها ی غیر حساسیت زا را به عنوان برنامه ی غذایی به شما معرفی می کنیم.
انبه، سیب، انگور، چاودار، گل کلم، هویج، سیب زمینی شیرین، مرغ، ماهی آزاد.
اگر شما در خصوص حساسیت کودکان تان به مواد غذایی یا چیز دیگر تردید دارید، می توانید به کمک متخصص آن را مشخص کنید.
تشخیص حساسیت غذایی کودکان معمولاً با کمی کار و تجربه امر نسبتاً آسانی است. هنگامی که شما علت را کشف کردید ساده ترین راه از بین بردن آن است.
منبع:نشریه پیام زن ئ
شماره۲۱۹
  • محمدحسین کاوری
۰۳
خرداد
۹۰
اریخ، در طول چهارده قرن گذشته، روزهای زیادی را در پیوند با قیام امام حسین(علیه السلام) به خود دیده است. از روزهایی که عده‌ای با تمام هستی به یاری امام حسین(علیه
  • محمدحسین کاوری
۰۲
خرداد
۹۰

واژه آفریکانس آپارتاید جداگری یکی از اشکال وحشیانه تبعیض نژادی را بیان می‌کند و در اصل عبارتست از سیاست تبعیضی که نژادپرستان کشور جمهوری آفریقای جنوبی علیه اکثریت سیاهپوست بومی و هندیان آن کشور اعمال می‌کنند.

از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگهداشتن است. آپارتاید یعنی جدا نگه داشتن افراد متعلق به نژادهای غیرسفید، مجبور کردن آن‌ها به اقامت در محلات و استان‌های خاص، محروم کردن آن‌ها از کلیه حقوق سیاسی وامکان تحصیل و پیشرفت. در مناطقی که سیاهپوستان مجبور به اقامت در آن می‌شوند و حق خروج از آن را ندارند حداقل امکانات زندگی نیز موجود نبود. کنگرهٔ ملی آفریقا با درخواست ایجاد جامعهٔ آزاد چندقومی، جنگی علیه نظام آپارتاید به راه انداخت. طرفداران لغو آپارتاید، تظاهرات آرامی در شپرویل و تسوتو به راه انداختند، که با مقاومت مخالفان روبه‌رو شد. راهپیمایان سیاه‌پوست شلاق زده شدند، و حتی در مارس ۱۹۷۰، بیش از ۷۰ آفریقایی کشته شدند.

دوتن از مخالفان اصلی آپارتاید، استیو بیکو و نلسون ماندلا بودند. استیو بیکو به حکومت سیاهان اعتقاد داشت، در حالی که ماندلا به حقوقی مساوی برای تمامی اهالی آفریقای جنوبی معتقد بود. در سال ۱۹۶۲، ماندلا دستگیر شد و پس از محاکمه به حبس ابد محکوم گردید. در سال ۱۹۹۰، ماندلا در سن ۷۲ سالگی آزاد شد و مبارزه برای حقوق انسانی اهالی آفریقای جنوبی را از سر گرفت. سرانجام اف دبلیو دکلرک رییس جمهور آفریقای جنوبی با او وارد مذاکره شد. یک سال بعد، کنگره ملّی آفریقای جنوبی پیروز شد و ماندلا به ریاست جمهوری رسید و رژیم آپارتاید برای همیشه در آفریقای جنوبی و همچنین در دیگر نقاط جهان لغو گردید.

  • محمدحسین کاوری