- ۱ نظر
- ۱۱ شهریور ۹۰ ، ۲۲:۵۶
باربی کنار برو، سارا با چادر میآید.
باربی تنها یک عروسک نیست بلکه یک سلاح کارآمد در صحنهی جنگ سرد است که برای صدور سبک زندگی آمریکایی در جهت حیازدایی و افساد دختران و زنان بکار گرفته شده است.
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و ظهور دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی و ایالات متحده آمریکا، صحنه جنگ بین دو ابرقدرت تغییر یافته و جنگ سرد آغاز شد؛ جنگی که زمین درگیری آن نه مثل گذشته محدود بود و نه مشخص؛ جنگی که نه با فکر نظامیان بلکه با طرحریزی استراتژیستهای دو طرف طراحی و با به کارگیری سلاح فرهنگ، هنر و رسانه انجام می گرفت و این آمریکا بود که به واسطه برتریاش در حوزههای ذکر شده به مرور از رقیب خود پیشی گرفت.
در این میان ظهور انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی و پیدایش موج بیداری اسلامی در بین مسلمانان جهان (متاثر از این انقلاب) و تجربهی تلخ شکست در پی تهاجم نظامی، دولتمردان ایالات متحده را بیش از پیش وادار نمود تا به شیوهی دیگری از جنگیدن بیاندیشند و این بار جدیتر به عرصههای غیر نظامی جنگ روی آورند. لذا مساله سبک زندگی مورد توجه سیاستمداران ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. مجموعهای که بوسیله آن بتوان برای لحظه لحظه زندگی مردم برنامه داشت؛ یعنی چگونگی خوراک، پوشاک، تفریح، معماری، ارتباط با دیگران، لوازم زندگی و... بر همین اساس پدیده سبک زندگی آمریکایی موضوعیت یافت. در این میان توجه ویژه برنامه ریزان به نقش زنان و دختران در ترویج فرهنگ مورد نظر، حائز اهمیت و تامل است. چیزی که در تجربه تاریخی اندلس ثبت شده بود و موجب شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم افساد زنان و دختران گردیده بود. عروسک باربی پدیده ای است که در همین راستا طراحی شده و این نوشته سعی دارد تا نگاهی اجمالی به ابعاد و تاثیرات آن داشته باشد و زمینه تامل بیشتر افراد نسبت به این پدیدهی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی را فراهم آورد.
برای دیدن کامل این مقاله به ادامه مطلب مراجعه کنید
آهنگری بود که با وجود رنجهای متعدد و بیماریاش به خدا عشق میورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید: «تو چگونه میتوانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت میکند، دوست داشته باشی؟»
آهنگر، سر به زیر آورد و گفت: «وقتی که میخواهم وسیلهای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار میدهم. سپس آن را روی سنگدان میگذارم و میکوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، میدانم وسیلهی مفیدی خواهد بود. اگر نه، آن را کنار میگذارم.همین موضوع، باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا، مرا در کورههای رنج قرار ده اما کنار نگذار...»
فقط در ناملایمات است که فضایل انسان به اوج خود میرسد. در غیاب باد، یک توده پنبه مانند یک قلهی کوه استوار است.
فراموش نکنیم سنگی که طاقت ضربات تیشه را ندارد نمیتواند تندیس زیبایی شود.
روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید: «آقای ادیسون، شنیدهام برای اختراع لامپ، تلاشهای زیادی کردهاید اما موفق نشدید؟ چرا پس از اینهمه شکست همچنان به فعالیت خود ادامه میدهید؟ ادیسون با لحن خونسردی جواب میدهد: «ببخشید آقا من این چندین بار را شکست نخوردم، بلکه روشهای مختلفی از اینکه لامپ چگونه ساخته نمیشود یاد گرفتم.»
هیچ چیز به اندازه اعتقاد به شکست بین شما و رویاهایتان فاصله نمیاندازد.
اوّلین بار است که آقا ابیعبدالله روزه گرفته فاطمه (س) شخصی را فرستاد دنبال آقا رسول الله (ص) که بابا جان یا رسول الله اوّلین بار است حسین روزه گرفته، افطار قدم رنجه کنید، خدمت شما باشیم، همه کنار سفره افطار حسین جمعند، وقت افطار که شد، آب مقابل حسین گذاشتند، وقتی خواست افطار کند یک نگاه به صورت جدّش رسول الله (ص) کرد، یا جدّا، به من چه میدهی افطار کنم؟ یک نگاه به صورت قشنگ حسین کرد فرمود: نصف عبادتهای من برای آنهایی که تو را دوست دارند، امیرالمؤمنین فرمود حسین جان افطار کن، بابا جان به من چه میدهی افطار کنم؟ امیرالمؤمنین فرمود: نصف عبادتهای من برای آنهایی که تو را دوست دارند. ( فردای قیامت یک وقت به پرونده اعمالت نگاه میکنی عبادتهای علی را میبینی). فاطمه (س) فرمود: پسرم افطار کن، مادر به من چه میدهی افطار کنم؟ فرمود: نصف عبادتهای من برای آنهایی که برای تو گریه میکنند ( ثواب یکی از آن نمازهای شب نشسته حضرت زهرا ( سلام الله علیها) برای همه ما بس است ثواب یکی از آن تازیانههایی که در راه ولایت خورد برای مغفرت ما در روز قیامت بس است) امام حسین ( علیه السّلام) فرمود: داداش افطار کن، برادر شما به من چه میدهی؟ فرمود: فردای قیامت خودم بر در بهشت میایستم یک یک محبّانت را وارد بهشت میکنم وقتی همه آنها وارد بهشت شدند بعد خودم وارد میشوم...
بسم الله الرحمن الرحیم
«أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى الَّلیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» (بقره 187)
همانطور در آیه بالا مشاهده کردید قرآن، زن و شوهر را به لباسی برای همدیگر تشبیه میکند. اما وجه شبه این تشبیه چیست؟ چرا قرآن از تعبیر لباس برای زن و شوهر استفاده میکند و زن و شوهر را لباس یکدیگر قلمداد میکند؟
برای پاسخ به این سوالات باید مشخصات یک لباس خوب را بررسی کنیم تا دلیل تشبیه را بیابیم.
1- لباس انسان را حفظ میکند؛ پس ازدواج انسان را از آلوده شدن به گناه حفظ میکند.
2- لباس هرکسی مخصوص خود اوست؛ پس همسر مخصوص همسرش است.
3- لباس زینت انسان است؛ پس زوجین باید زینت یکدیگر باشند.
4- لباس انسان را از بیگانه میپوشاند؛ پس زن و شوهر باید امانتدار باشند و عیوب یکدیگر را بپوشانند. (امروزه یکی از عوامل طلاق عدم رعایت این اصل مهم است.)
5- لباس باید از همهی جهات مناسب انسان باشد؛ بنابراین زوجین باید همکُفو و همسطح یکدیگر باشند.
6- نوع لباس در شرایط مختلف ( مثلاً در زمستان و تابستان) متفاوت است؛ بنابراین زن و شوهر باید در شرایط مختلف (مثلاً در ناراحتی یا خوشحالی و یا در غم و غصه) برخوردی متفاوت و مناسب داشته باشند.
7- هرگاه انسان تصمیم به تهیه لباسی میگیرد برای رنگ و نوع لباس وقت زیادی میگذارد، به فروشگاههای مختلف سر میزند، با افرادی مشورت میکند؛ پس برای ازدواج و تعیین همسر (چه مرد و چه زن) باید وقت بیشتری گذاشت و با افراد زیادی مشورت کرد.
8- لباس نداشتن و برهنه بودن ضد ارزش و یک ناهنجاری است؛ تجرّد و ازدواج نکردن نیز نقص و ناهنجاری محسوب میشود.
9- انسان به حفظ لباس خود (اعم از شستن، اتو کشیدن و یا معطر کردن آن) اهمیت میدهد؛ بنابراین زن و شوهر وظیفه دارند با امر به معروف و نهی از منکر حافظ یکدیگر باشند.
محمدحسین کاوری-مردادماه ۱۳۹۰
برای دانلود ضمیمه آموزش نرم افزار روی لینک زیر کلیک کنید
اگر منظور، نوار زرد رنگ روی کلیپ باشد باید نرم افزار را با کد مخصوص، فعال کرد یا اصطلاحاً اکتیو کرد. خیلیها همین مشکل را داشتند. در موارد اگر با اکتیو کردن درست نشد باید از ورژن جدیدتر یا قدیمی تر که اکتیو شده باشد استفاده کرد.
سریال ساختمان پزشکان هم از این قانون مستثنی نیست. این مجموعه با لحاظ تمام نکات مثبتش، پیامهایی را دارد که به راحتی قابل فهم نیست. از آنجایی که پیامهای آشکار آن بر همه روشن است ما بعضی از پیامها و اثرات مخفی این سریال را بازگو میکنیم:
1 شخصیت ناصر، برادرِ شوهرِ نازنین است که این دو، کاملاً با هم نامحرم هستند اما آنقدر به پرو بال همدیگر میپیچند که انگار خواهر و برادرند. مثلاً در یکی از قسمتهای این مجموعه، نازنین و ناصر جلوی چشم نیما (شوهر نازنین) با همدیگر مشاجره لفظی میکنند و در بعضی موارد ناصر به نازنین توهین میکند؛ حتی همدیگر را به اسم تو خطاب میکنند. (کدام مردی میتواند این موضوع را تحمل کند که جلوی چشم او به ناموسش توهین کنند؟) این ناهنجاری در این سریال باعث از بین رفتن حجابها در بین خانوادهها خواهد شد و کم کم برادر شوهر به زن برادر خود نزدیک و نزدیکتر میشود. در واقع این موضوع به مخاطبین این مطلب را القا میکند که برادر شوهر مثل شوهر، از خود ماست؛ و به جرأت میتوان گفت که این منشاء خیانت و فساد همسر است.
2 منزل نیما و نازنین دقیقاً کنار منزل پدر اوست؛ و مشکل اصلی اینجاست که درب ورودی منزل نیما همیشه باز است و هرکسی میتواند سر زده به منزل او بیاید حتی ناصر (که چندین بار هم ناصر بدون در زدن و اجازه گرفتن وارد خانه شد.) و جالب اینجاست از دست نیما هم هیچ کاری ساخته نیست. در واقع برای نیما و نازنین مکان امنی وجود ندارد که بتوانند در آن مکان با هم تنها باشند (حتی فقط برای چند دقیقه صحبت خصوصی با همدیگر؛ چرا که هر لحضه ممکن است کسی سر زده وارد منزل شود) و این موضوع باعث میشود که مخاطبین به خصوص زنان از این مطلب درسی بگیرند، و آن اینکه در همچنین خانوادهای هیچ راهی وجود ندارد غیر از اینکه زن حجاب نداشته باشد. به این معنی که اگر زن خانواده حجاب نداشته باشد دیگر نیازی به مکان امن نیست. در ادبیات فارسی یک ضربالمثل وجود دارد به این مضمون که نباید به طرف مقابل نقطه ضعف نشان داد. این ضربالمثل با موضوع ما مرتبط است. یعنی حجاب نازنین در مقابل ناصر نوعی نقطه ضعف برای نازنین است و نازنین باید این نقطه ضعف را کنار بگذارد.
3 قدیمیها میگویند حرف راست را یا باید از بچه شنید یا از دیوانه. شخصیت کسری در قسمتهای آخر دچار نوعی اختلالات ذهنی میشود (به عبارتی دیگر دیوانه میشود) و با همان حال میگوید: «احساس میکنم یک نفر از همهی ما فیلمبرداری میکند و همهی ما بازیگران این فیلم هستیم.» هرکسی میداند وقتی قرار است یک فیلم ساخته شود بازیگران آن باید عیناً همان دیالوگهایی را بگویند و همان حرکاتی را انجام دهند که کارگردان از آنها خواسته. در واقع بازیگرانِ یک سریال یا فیلم مجبورند دستورات کارگردان را عیناً اجرا کنند. این دیالوگی هم که شخصیت کسری داشت به موضوع جبر و اختیار شاره دارد. یعنی میخواهد به مخاطب بگوید که همه ما در همهی کارها مجبوریم و هیچ ارادهای از خود نداریم و این خداست که کارگردان اصلی است و ما را مجبور به کاری میکند.
4 تمام زنان این مجموعه بدون چادر هستند و از مانتو استفاده میکنند. البته نمیتوان منکر این مطلب شد که بعضی از چادریها خیلی بیحجابتر از مانتوییها هستند و چادرشان فقط برای بستن دهان دیگران است و حتی گاهی اوقات مانتو مثل چادر میتواند حجاب یک زن را کامل کند. اما باید به کارگردان این سریال گفت مانتویی بودن تمام زنان یک سریال دور از انصاف است. حتی شخصیت نازنین که در واقع یک زن فهمیده، هنرمند و منطقی اما مظلوم است از مانتویی استفاده میکند که انواع رنگهای شاد در آن به کار رفته و فوقالعاده جذاب است. این ناهنجاری، ناخودآگاه الگویی برای دختران جوان خواهد شد. (همانطور که در الگو بودن عروسک باربی برای دختران تجربه شده است. برای خواندن مقالهای جذاب و مفید در مورد باربی و تأثیرات آن اینجا کلیک کنید)
البته همانطور که گفته شد این سریال پر مخاطب نکات مثبت زیادی داشت که که چشم پوشی از آن دور از انصاف است.
مطالبی که در بالا ذکر شد گوشهای از برداشتهای شخصی بنده از این سریال بود که ممکن است در آن اشتباهاتی باشد. با نظرات خود، راهنمایِ ما در این راه باشید.
محمّدحسین کاوری – مردادماه 1390
قرآن کریم توسط آقای امید مجد به نظم درآمده که در نوع خود بینظیر است.
در اینجا ترجمه منظوم چهار آیه آورده شده است:
سوره حمد
سرآغاز گفتار نام خداست * که رحمتگر و مهربان خلق راست
ستایش بود ویژه کردگار * که بر عالمین است پروردگار1
که بخشنده و مهربان است نیز2 * بود صاحب عرصهی رستخیز3
تُرا میپرستیم تنها و بس * نداریم یاور به غیر از تو کس4
بشو هادی ما به راه درست5 * ره آنکه منعم ز نعمات توست
نه آنان که خشمت بر ایشان رواست * نه آنها که هستند گمره ز راست6
سوره کافرون
سرآغاز گفتار نام خداست * که رحمتگر و مهربان خلق راست
بگو ای رسول خدا مصطفی * به کفار و بر مشرکان خدا1
نخواهم پرستیم خدایان خوار * که آن را پرستید در روزگار2
نه هرگز پرستید رب مرا3 * نه من میپرستم بتان شما4
نه هرگز پرستید آن کردگار * که باشد مرا رب و پروردگار5
شما پس همان شرک گیرید پیش * که توحید من نیز از آن خویش6
سوره کوثر
سرآغاز گفتار نام خداست * که رحمتگر و مهربان خلق راست
همانا که اینک بدادیم ما * به تو کوثری پاک ای مصطفی1
تو هم پس به شکرانه میخوان نماز * برای خدایت بکن ذبح باز2
همانا همانکس که عیبت بخواند * خودش نسل مقطوع و ابتر بماند3
سوره اخلاص
سرآغاز گفتار نام خداست * که رحمتگر و مهربان خلق راست
بگو او خدائیست یکتا و بس1 * که هرگز ندارد نیازی به کس2
نه زاده نه زاییده شده آن اله3 * نه دارد شریکی خدا هیچگاه4
برای شنیدن و دریافت فایل صوتی این ترجمه، روی لینک زیر کلیک کنید:
ایدئولوژی شیطانپرستی
با اینکه بین مکتبها و جریانات مختلف شیطانپرستی، اختلاف عقاید و تئوری وجود دارد، ولی با اینهمه میتوان چند اصل اساسی را، به عنوان اصول مشترک آنان نام برد:
آتهایسم:
یعنی خدایی وجود ندارد. نفی خدا و موجودات ماورای جهان مادی، از مهمترین اهداف شوم این نحلهی فاسد است.
اصولاً بندگی و اعتقاد به خدای یگانهی بیهمتا، مانع از انجام اعمال شنیع ضدّ مذهب و ضدّ انسانی میشود و تنها راه ایجاد فضا برای انجام هرگونه اعمال حیوانی، فضایی است بدون خدا که اصلیترین هدف این گروه بهشمار میرود.
دوگانهنگری منفی:
شیطانپرستان بر این باورند که روح و جسم غیر قابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شرّ وجود ندارد. این اصل و قاعده همچن بسیاری از قواعد چنین گروههایی، غیر قابل اثبات و خلاف عقل سالم است؛ چرا که در تمام دنیا نمونهای مبنی بر دیدن روح به اثبات نرسیده است و نخواهد رسید و اینکه خیر و شر با هم بتوانند در فضایی مشترک باشند، بودن تعرّض به یکدیگر که به این وسیله خیر و شر مساوی پنداشته شوند، امری باطل است که خلاف آن در تمام قوانین طبیعی و عقلی موجود است. همچنین، این نظریّه خلافِ عقاید تمامی ادیان الهی است.
اُتودیسم (خودپرستی):
خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست. همچنانکه از دیگر عقاید آنها برمیآید، هر گروهی که بخواهد اعمالی ورای اخلاق یا قواعد عقلی و نقلی انجام دهد، ناگزیر باید به چنین قوانینی رو آورد.
ماتریالیسم:
اعتقاد به اصالت ماده و اینکه تنها شیء موجود، ماده است و هیچ امر ماورایی وجود ندارد. ماتریالیسم شاخههای مختلفی دارد که در هرکدام، پیدایش جهان و پدیدههای آن به شکل خاصی بیان میشود. اندیشمندان در محل خود، اشکالات و ردّ این نظریهها را بیان نمودهاند.
آنتی رلیژن (ضد مذهب):
خصومت با مذاهب، خصوصاً در مورد مذاهبی که اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ دارند. مبارزه با مذاهب و ادیان الهی، زمینهای مناسب برای پیدایش این فرقهی فاسد است، زیرا جایی که ادیان و مذاهب تمام میشوند، چنین فرقههایی تشکیل و پرورش مییابند.
هدونیسم (لذت گرایی):
اعتقاد به استفاده از لذّت در حد بالای آن، زیرا تمام لذّات در خوشی دنیایی است. و این خوشیها خصوصاً لذّات جنسی، انگیزهی لازم را برای کارهای روزانه فراهم میکنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروری است. این اعتقاد باطل، سعی در نزدیک کردن انسانها به خوی حیوانی دارد و این دنیا را محلّی برای لذّت و شهوترانی میداند و میتوان گفت این اصل نتیجهی اصول قبلی است و بازگشت همهی آنها به پوچی، بیهدفی، بیهویّتی، و مادینگری است
سیاهنمایی:
شیطانپرستی دنیایی را ترسیم میکند که هیچ روزنهی امیدی برای آن متصوّر نیست. در چنین دنیایی، افراد هیچ امیدی به سعادت ندارند و هیچ هدفی را برای خود تصور نمیکنند، در نتیجه افراد تمایل به خودکشی، استفاده از مواد مخدر کشنده، خودزنی و اعمال شنیع دیگر پیدا میکنند. این مطلب و نتایج آن به وضوح در پایگاههای اینترنتیِ طرفداران و شعرهای خوانندگان شیطانی دیده میشود.
به یک شیطانپرست میآموزند که دنیا میان لجن است و هیچ وقت نمیتوان در لجن زندگی کرد و به لجن آلوده نشد پس چارهای جز مردن و رهایی از این دنیا نیست و راحتترین راه آن خودکشی است. به وی میآموزند زندگی در دنیا بر اساس دروغ بنا شده، و باورهای مردم نیز پایهای جز دروغ ندارد؛ لذا همه عادت کردهاند دروغ بگویند و حرف راست حتی اگر باشد، هیچ معنا و مفهومی ندارد. همه چیز در شیطانپرستی، منفی جلوه داده میشود. هیچ امر مثبتی وجود ندارد و همه چیز منفی است.