!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۴۳۳ مطلب توسط «محمدحسین کاوری» ثبت شده است

۰۵
دی
۹۱
خداوندا ...

دقیق یادم نیست آخرین بار ؛ کی خود را پیدا کردم

اما خوب یادم هست ؛


هر گاه که گم شدم

دستم در دست تـــــو نبود ..




  • محمدحسین کاوری
۰۵
دی
۹۱

کسانی هستند که ناخودآگاه از خودمان می

رنجانیم ؛


مثل ساعتهایی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند


و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم ،


بعد می فهمیم که خیلی دیر شده !!!


  • محمدحسین کاوری
۰۵
دی
۹۱

گاه این نازک دلم، یاد رویت می‌کند 


گاه با دیدار گل، یاد بویت می‌کند 


گاه با دلواپسی، در کنار پنجره 


از هزاران قاصدک پرس و جویت می‌کند

  • محمدحسین کاوری
۰۳
دی
۹۱

  • محمدحسین کاوری
۰۱
دی
۹۱

خداوندا


دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ، آرام کن


تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم . . .

  • محمدحسین کاوری
۰۱
دی
۹۱

باران باشد ، . . .


    تو باشی  ، . . .


    یک خیابان بی انتها باشد ، . . .


   به دنیا می گویم ، خداحافظ . . . . . . .

  • محمدحسین کاوری
۰۱
دی
۹۱


چشمانت را

کوک کن

برایِ یک نگاه

مانده به من

اگر خواب بمانی


کابوس

مرا خواهد برد...!


  • محمدحسین کاوری
۳۰
آذر
۹۱

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی

تا دمی بیاسایم زین حجاب ظلمانی

بهر امتحان ای دوست ، گر طلب کنی جان را
آن چنان برافشانم ، کز طلب خجل مانی

بی وفا نگار من می کند به کار من
خنده های زیر لب ، عشوه های پنهانی

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

ما ز دوست غیر از دوست ، مقصدی نمی خواهیم
حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی

رسم و عادت رندیست از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده ، می کند گریبانی

زاهدی به میخانه سرخ روی ز می دیدم
گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی

زلف و کاکل او را چون به یاد می آرم
می نهم پریشانی بر سر پریشانی

خانه‌ی دل ما را از کرم ، عمارت کن
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید
بر دل بهایی نه هر بلا که بتوانی
  • محمدحسین کاوری
۲۹
آذر
۹۱


در طالع من نیست که نزدیک تو باشم


می گویمت از دور دعا، گر برسانند...

"سعدی"

  • محمدحسین کاوری
۲۸
آذر
۹۱
آورده اند:

پروانه و مگس پرشان را 

با یکدگر معاوضه کردند

اما مگس دوباره

روی زباله بود

پروانه روی لاله

  • محمدحسین کاوری