۰۵
دی
۹۱
خداوندا ...
دقیق یادم نیست آخرین بار ؛ کی خود را پیدا کردم
اما خوب یادم هست ؛
هر گاه که گم شدم
دستم در دست تـــــو نبود ..
دقیق یادم نیست آخرین بار ؛ کی خود را پیدا کردم
اما خوب یادم هست ؛
هر گاه که گم شدم

- ۰ نظر
- ۰۵ دی ۹۱ ، ۲۱:۲۰
کسانی هستند که ناخودآگاه از خودمان می
رنجانیم ؛
مثل ساعتهایی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند
و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم ،
بعد می فهمیم که خیلی دیر شده !!!
گاه این نازک دلم، یاد رویت میکند
خداوندا
دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ، آرام کن
تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم . . .
باران باشد ، . . .
تو باشی ، . . .
یک خیابان بی انتها باشد ، . . .
به دنیا می گویم ، خداحافظ . . . . . . .
چشمانت
را
کوک
کن
برایِ
یک نگاه
مانده
به من
اگر
خواب بمانی
کابوس
مرا
خواهد برد...!
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی بیاسایم زین حجاب ظلمانیدر طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می گویمت از دور دعا، گر برسانند...
"سعدی"
پروانه و مگس پرشان را
با یکدگر معاوضه کردند
اما مگس دوباره
روی زباله بود
پروانه روی لاله