آخر این دردِ تغافل که به پیمانهٔ ماست آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست این صدایی که ز بشکستنِ دل میشنوی در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن بس که گلچین ز چمن،صبح و مسا گل شکند بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست
نگاهت دور است،بسیار دور ولی هنوز سوسو می زند و قلب مرا برای عبور از پل های شیشه ای و فرو ریختن در قعر عشق صبور می سازد تو گرم و بارانی هستی تو مهربان و پر ستاره هستی
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
ولی هنوز سوسو می زند
و قلب مرا برای عبور از پل های شیشه ای
و فرو ریختن در قعر عشق صبور می سازد
تو گرم و بارانی هستی
تو مهربان و پر ستاره هستی