!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

۰۲
اسفند
۹۱
  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱

به جای تاکید روی کیفیت های منفی زن و مرد، چرا روی نقاط


مثبت آنها تاکید نکنیم؟

بیایید از خانم ها شروع کنیم:

*زن ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.*

*زن ها وقتی خوشحالند گریه میکنند.*


*زن ها برای نشان دادن توجه و علاقه همیشه کارهای کوچکی

انجام میدهند.*

*زن ها برای دستیابی به بهترین چیزها برای همسر و فرزندانشان

دریغ نمی کنند.*

*زن ها قدرت این را دارند که وقتی خیلی خسته هستند و نمی

توانند روی پا بایستند ، لبخند بزنند.*

*زن ها می دانند چگونه یک وعده شام یا ناهار معمولی را به یک

فرصت تبدیل کنند.*

*زن ها می دانند چگونه از پول خود بهترین استفاده را ببرند.*

*زن ها می دانند که چگونه یک دوست بیمار را تیمار کنند.*

*زن ها شادی و خنده را به دنیا ارزانی می دارند.*

*زن ها می دانند چگونه ساعت های متوالی کودکان را سرگرم

کنند.*
*زن ها صادق و وفادار هستند.*

*زن ها در زیر آن ظاهر نحیف ، اراده پولادین دارند.*


*زن ها برای یاری رساندن به دوست محتاجشان، همه کار انجام

می دهند.*

*زن ها از بی عدالتی به آسانی به گریه می افتد.*

*زن ها می دانند چگونه به یک مرد احساس پادشاه بودن بدهند.*

*زن ها دنیا را مکانی شادتر برای زندگی می سازند.*

@.........@

*حالا نوبت مردهاست....:*

مردان برای حمل اشیاء سنگین و کشتن سوسک و عنکبوتها

خوب هستند.!!!




  • محمدحسین کاوری
۲۹
بهمن
۹۱
شیطنت را فراموش نکنید؛

حتی اگر فیلسوف ترین فرد در روزگارتان هستید؛

کودک درونتان، گاهی دلش می گیرد
..!


  • محمدحسین کاوری
۲۸
بهمن
۹۱

زنها کلاً به پنج گروه اصلی تقسیم می‌شن:

گروه اول زن‌هایی هستند که مردها رو بدبخت می‌کنن

گروه دوم زن‌هایی هستند که اشک مردها رو در میارن

گروه سوم زن‌هایی هستند که جون مردها رو به لبشون می‌رسونن

گروه چهارم زن‌هایی هستند که کاری می‌کنن مردها روزی 18 بار آرزوی مرگ بکنن

گروه پنجم زن‌هایی هستند که به اشتباه فکر می‌کنن جزو هیچکدوم از گروه‌های بالا نیستن!

  • محمدحسین کاوری
۲۷
بهمن
۹۱

ز
ن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟

میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را

طلاق دهد ؟

شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است

پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می

کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست

داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد

پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط

اعتراف کرد

سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن

زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :

چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به

معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد

سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز

کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان

شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید

و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق

گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا

داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را

همان موقع طلاق داد

سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم

و آن زن گفت :کمی صبر کن

نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر

بازگردانم؟؟؟!!!

شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟

آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت

همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر

میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به

خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش

کردم

و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم

و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را

برگرداند به خانه اش.

و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد

 و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم....

  • محمدحسین کاوری
۲۱
بهمن
۹۱



شیر یه روز تصمیم گرفت با  ازدواج کنه

در وسط جشن و در گردهمایی با شکوه شیر ها به مناسبت این واقعه مهم

.
.

موش کوچکی با احتیاط زیاد راهی برای خودش پیدا کرد و روبروی

داماد وایساد و با صدای رسا و لرزان!! گفت " داداش عزیز ازدواج تو

رو تبریک می گم و برای داداش گنده ای مثل تو آرزوی خوشبختی

دارم"

یکی از شیر های میهمان غرید که" موش فسقلی تو چطور به یه

شیر می گی داداش؟"

.
.

موش با احتیاط و به آرامی گفت " با اجازه تو داداش عزیز منم قبل

از ازدواج شیر بودم!!"
  • محمدحسین کاوری
۱۹
بهمن
۹۱
خاله

معنای لغوی : خواهر مادر

معنای استعاره ای : هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد .

غذای مورد علاقه : آش کشک.

ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده.
وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه.
اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است.

دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران کودکی که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید .

مشاغل کاذب : خاله زنک بازی، خاله خانباجی .

چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسکه.

داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است .



2 - عمه

معنای لغوی : خواهر پدر

معنای استعاره ای
: هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد .

نقش سمبلیک : به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل :
 الف - جواب همه ی فحش هایی که می دهید. مثال : عمته

... ب- جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره ...
ج- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/رفتارهای نامتناسب شما (تنها
برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی . 

د - خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم ...

غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو .

ضرب المثل : ندارد (تخفیف به دلیل تعدد در نقش های سمبلیک ).

زیر شاخه ها : شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد و چندش آور است .

پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند .

مشاغل کاذب : Match-Making

چهره های معروف : عمه لیلا .

ترجیع بند : دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست.

(شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام !)

داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است .



3 -
دایی

معنای لغوی : برادر مادر

معنای استعاره ای : هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد .

غذای مورد علاقه: فسنجون .

ضرب المثل : عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید .

پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل یک همرزم ساپورتتان می کنند . 

چهره های معروف : علی دایی، دایی جان ناپلئون .

ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیساست .

سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید .





4 - عمو

معنای لغوی : برادر پدر

معنای استعاره ای : هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود .

غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت .

ضرب المثل
: عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند . 

زیر شاخه ها : زن عمو : یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد،
دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید . 

مشاغل کاذب : بازی در قصه های ایرانی-اسلامی .

چهره های معروف : عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ .

داشتن یک عمو ی پولدار خیلی خوب است

  • محمدحسین کاوری
۲۷
دی
۹۱

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد:

«یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»

کارمند تازه وارد گفت: «نه»

صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»

مدیر اجرایی گفت: «نه»

کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!

  • محمدحسین کاوری
۰۳
دی
۹۱

  • محمدحسین کاوری
۲۳
آذر
۹۱

راز زوج خوشبخت

روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو) بفهمن.

سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟

مرد روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه: بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم. اونجا برای اسب سواری، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.

سر راهمون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت. همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" بعد از چند دقیقه دوباره همون اتفاق افتاد. این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت : " این بار دومته "‌و بعد سوار اسب شد و راه افتادیم.

وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت؛ همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از کیف در آورد و با آرامش شلیک کرد و اون اسب رو کشت. سر همسرم داد کشیدم و گفتم : " چیکار کردی روانی؟دیوونه شدی؟ حیوون بیچاره رو چرا کشتی؟"

همسرم یه نگاهی به من کرد و گفت: " این بار اولته"!
  • محمدحسین کاوری