آن مرد منتقم است
جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ب.ظ
قصه اول :
یه شهر...........یه کوچه...........یه مادر با قباله...........قنفذ با مغیره...........
قصه دوم :
یه شب...........یه تشییع...........گریه های بی صدا...........یه مزار مخفی...........
قصه سوم :
یه مردتنها...........بدون یار...........هنوز شمشیرش روی دیواره...........
قسمت چهارم :
یه دختر........... حالا شده مادر........... شده یار........... شده تنها...........
قسمت پنجم :
یه پسر...........تماشاگر بود تو کوچه...........همراه بود تو کوچه...........
قسمت ششم :
یه پسر...........تو گودال...........صدای غریب مادر...........
قسمت آخر :
یه مرد از نسل خورشید...........
همون شهر ، همون کوچه ، همون قباله ، فرزند همون مادر ، همون شمشیرِ روی دیوار
آن مرد آمد...........آن مرد با ذوالفقار آمد...........آن مرد سوار بر ذوالجناح آمد...........
آن مرد
منتقم است