!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

.....اس ام اس طنز......

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۲۸ ب.ظ

امروز داشتم وسایلامو تمیز میکردم ، کارت کلاس زبان ۸ سال پیشم رو پیدا کردم ! بعد به بابام گفتم نگاه کن بعد هشت سال هنوز اینو نگه داشتم !
بابام یه نگا بم کرد گفت پس من چی بگم بعد ۲۲ سال هنوز تورو نگه داشتم !؟
هیچی دیگه خودم از کادر خارج شدم . . . :|

 

 

 

 

با بابام نشستیم داریم والیبال میبینیم (ست ۲ که زمینا عوض شده) ، بعد تیم ها یکیشون لباساشون قرمز بود یکی دیگه سفید پاسورِسفید ها هم لباسش قرمز بود . مامانم اومده داره با دقت نگاه میکنه بعد یهو میگه : عه ! طفلک این قرمزه اینور جا مونده . . . :lol:
فک و فامیله داریم ؟

 

 

 

 

داشتیم با بابام تو خیابون میرفتیم دوستشو دید ، بعد از سلام و احوالپرسی دوستش به من اشاره کرد گفت این پسرتونه ؟ بابام یه سری تکون داد گفت آره دیگه چوب خدا صدا نداره !

 

 

 

 

داداشم با بابام دعواش شد رفتم جداشون کنم بابام یه چک هم به من زد گفت تو هم دست کمی از اون نداری !

 

 

 

 

چهارشنبه کلاسام تموم شد وسایلامو از خوابگاه جمع کردم اومدم خونه . . .
امروز داداشم برگشته بهم میگه : حالا تا کی خونه ی ما آویزونی ؟ :|

 

 

 

 

بابام داشت به دوستش شنا یاد میداد . گفت حالا پاهای عقبتو تکون بده ! :|

 

 

 

 

بازم همین که بابام بهم حق انتخاب میده که بین BBC و VOA یکی رو انتخاب کنم موچکرم ازش ! :D

 

 

 

 

بابام اومده میگه قانون جدید راهنمایی و رانندگی رو شنیدی ؟
گفتم : نه
گفت : تصویب کردن از این به بعد اونایی که بنزین نمی زنن ، غلط میکنن ماشینو ببرن بیرون !

 

 

 

 

شاید باورتون نشه ولی امروز بابام به عنوان اعتراض به کثیفی اتاقم یه مرغ زنده گرفت اومد انداخت تو اتاقم !
مرغه هم قد قد قد قد کنان راه افتاد تو اتاق !
من :o
این چیه بابااا ؟
بابام: مـــــــــرغ !!
اتاقی که طویله باشه کنار توی گاو جای یه مرغ خالیه :|
من :|
مرغ: :D

 

 

 

 

عکس بچگیامو به مامانم نشون دادم میگه آخی چه نازه کیه ؟!
منو میگی :|

 

 

 

 

خودم رو کشتم رفتم مهندسی رباتیک گرفتم
فامیلمون برگشته میگه عقربه بزرگه ساعت خونه مون افتاده ، می تونی جا بندازیش !؟
فک و فامیله ما داریم

 

 

 

 

ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺯﺍﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﻴﮕﻪ ﻋﻤﻮیی ﺭﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﺣﻴﺎﺗﺘﻮﻥ ﻳﻪ ﮔﻨﺠﻴﺸﻚ ﺩﻭﺗﺎ ﺟﻮﺟﻪ ﺍﻭﺭﺩﻩ . ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﺮی
ﺑﺨﻮﺭﻳﺸﻮﻥ . . .
ﻣﻦ :|
ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺫﻫﻦ ﺑﭽﻪ ﺍﺱ . . . :|

 

 

 

 

اون موقع که بچه بودم یه بار به مامانم گفتم : مامان دلم میخواد یه حیوون خونگى داشته باشیم !
گفت : تورو داریم بسه !

  • محمدحسین کاوری

نظرات  (۱)

جالب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی