آزادی معنوی و آزادی اجتماعی
آزادی معنوی و آزادی اجتماعی
برگزیدهای از قسمت اول کتاب آزادی معنوی تألیف استاد متفکّر، شهید مرتضی مطهری
گردآورنده: محمّد حسین کاوری
زیر نظر استاد: عباسپور
مقدّمه
تربیت، امنیّت و آزادی از احتیاجات موجودات زنده است. آزادی یعنی اینکه جلوی راه آن موجود گرفته نشود؛ پیش رویش مانع ایجاد نشود. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی است آزادی هم بر دو نوع است: آزادی اجتماعی و آزادی معنوی.
آزادی اجتماعی
یعنی دیگران مانعی در راه رشد و تکامل وی نباشند مثلا بالای سر درختی که میخواهد رشد کند نباید سقف باشد تا درخت بتواند به راحتی رشد کند. از همین جا معنای بردگی و استثمار روشن میشود؛ استثمار یعنی میوهی وجود دیگری را چیدن. یکی از اهداف انبیا هم به ارمغان آوردن آزادی معنوی بود. دنیای امروز، آزادی اجتماعی را یکی از مقدّسات خودش میشمارد؛ که حتّی در مقدّمهی اعلامیّه جهانی حقوق بشر آمده است. و علّت اصلی تمام جنگها و خونریزیها هم عدم رعایت آزادی اجتماعی (و زیرپا گذاشتن حقوق دیگران توسط) بشر است. پس آزادی اجتماعی مقدس است.
آزادی معنوی
تفاوت مکتب انبیا با مکاتب دیگر همین آزادی معنوی است؛ و این نوع آزادی جز از طریق دین الهی تأمین نمیشود. امّا آزادی معنوی چیست؟ همه میدانیم که انسان دارای غرائزی است، از جمله آنها غریزه شهوت، غضب، افزون طلبی، جاه طلبی. از طرفی انسان از قدرت عقل، فطرت و وجدان اخلاقی برخوردار است. آزادی معنوی یعنی عقل، فطرت و وجدان انسان، اسیر غرائز و شهوات او نباشد. البته در اختیار داشتن غرائز و شهوات، منافاتی با عقل ندارد. در واقع منظور از آزادی معنوی عدم وابستگی انسان به غرائز و شهوات است. یعنی بندهی غرائز و شهواتش نباشد.
وابستگی آزادی معنوی و آزادی اجتماعی
مساله ای که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این دو آزادی به هم وابستهاند یا نه؟ مثلا آیا امکان دارد کسی اسیر شهوت باشد اما به حقوق و آزادی دیگران احترام بگذارد؟ امروزی ها میگویند چنین چیزی امکان دارد و این را معلول پیشرفت علم میدانند. یعنی میگویند پیشرفت علم باعث شده بشر این مطلب را درک کند که انسان حتی اگر اسیر نفسش هم باشد باید به حقوق دیگران احترام بگذارد. اما در واقع چنین چیزی امکان ندارد، زیرا بشر دوران قدیم آزادی اجتماعی را به خاطر علمی که (به منافع خودش) داشت پایمال میکرد. یعنی سود خودش را تشخیص میداد. پس علم دخالتی در رعایت آزادی اجتماعی ندارد. صرف تغییر قانون هم نمیتوان آن را اجرا کرد. در نتیجه عامل همهی بردگیها منفعت طلبی بود؛ که این ربطی به پیشرفت علم انسان ندارد. (در واقع این علم همان علم دیروزی است.) حس منفعت طلبیِ بشرِ امروز اگر بیشتر از بشرِ دیروز نباشد کمتر نیست. علم و تغییر قوانین هم نتوانسته است جلوی آن را بگیرد. فقط شکل و ظاهر آن را عوض کرده اما در اصل همان محتوای دیروزی است. اگر کمی دقّت کنیم متوجّه میشویم که بشر امروز به نام جهان آزاد و دفاع از حقوق بشر، آزادیهای اجتماعی و معنوی را سلب میکند. پس اجمالاً دانستیم که این دو آزادی به هم وابسته اند.
فرق آزادی معنوی و اجتماعی
آزادی اجتماعی یعنی آزادی انسان از قید اسارت و بندگی دیگران؛ و آزادی معنوی یعنی آزادی انسان از قید اسارت و بندگی خودش. امّا اینکه چطور میشود چیزی اسیر خودش باشد نیاز به توضیح دارد. پیامبر (ص) در حدیثی میفرماید: «خداوند فرشتگان را آفرید و در سرشت آنها عقل را نهاد، حیوانات را آفرید و در سرشت آنها شهوت را نهاد، و انسان را آفرید و در سرشت او هم عقل را نهاد هم شهوت را.» کسی که بتواند عقلش را بر شهوتش غلبه دهد به آزادی معنوی رسیده است. در واقع کسی که شغل راحت تر اما با ذلّت تر را بر کار سخت تر امّا با شرافت تر ترجیح دهد، بی شک عقلش اسیر نفسش شده و بندهی امیال نفسانی و حیوانی خودش شده است. پس فهمیدیم که مال و ثروت و مانند اینها در حد ذات خودشان مذموم نیستند؛ بلکه وابستگی به آنها مذمت شده است.
در پایان
از بحثهای گذشته متوجّه شدیم که انسان موجودی مرکّب از دو اصل عقل و شهوت است. یکی از زیر مجموعههای عقل، وجدان است. انسان وجدان دارد و وقتی که آن را زیر پا بگذارد اصطلاحاً دچار عذاب وجدان شده است. دولت های استعمار هم افرادی را تربیت میکنند که وجدان در آنها بمیرد. امّا هدف اصلی پیامبران، غلبه کردن اصل عقل و وجدان انسان بر اصل شهوت او بود؛ دقیقاً چیزی که دولتهای استعمار برای منافع خود از آن گریزانند.
والسلام علی من اتّبع الهدی
- ۹۰/۰۲/۲۶