!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۴۳۳ مطلب توسط «محمدحسین کاوری» ثبت شده است

۲۹
فروردين
۹۲

 

مصطفی اومده بود خواستگاریم

مادرم بهش گفت:

" این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه

در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه

یه نفر تختش رو مرتب می کنه

لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره

و براش قهوه آماده می کنه

شما می تونید چنین کاری کنید؟ "

مصطفی که خیلی آروم نشسته بود و به حرفای مادرم گوش می داد ، گفت:

" من نمی توانم برای دخترتان مستخدم بگیرم

ولی قول می دهم تا زنده ام ، وقتی بیدار شد

تختش را مرتب کنم

و لیوان شیر و قهوه را برایش آماده کنم"

تا وقتی شهید شد این کار رو می کرد

خودش قهوه نمی خورد

اما چون می دانست ما لبنانی ها به قهوه خوردن عادت داریم ، درست می کرد

وقتی هم منعش می کردم ، می گفت:

" من به مادرتان قول دادم تا زنده ام این کار رو برای شما انجام بدهم"

راوی: همسر شهید مصطفی چمران

  • محمدحسین کاوری
۲۹
فروردين
۹۲

 

حتما قرار شاه و گـــــــدا هست یادتان 

 
آری همان شبی که زدم دل به نامتان  


مشــهد ،حــرم ، ورودی باب الجــوادتان 


آقــــا عجیب دلـــــــــــم گرفته برایتان

  • محمدحسین کاوری
۲۹
فروردين
۹۲

روزی ابوبکر و عمر ، دو طرف حضرت علی علیه السلام راه می‌رفتند چون قد آن دو نفر

کمی بلندتر از آن حضرت بود، عمر جملاتی را به شوخی و طنز مطرح کرد و خطاب به حضرت

گفت: اَنت فی بَینِنَا کَنُونِ « لَنا».



علی! تو در میان ما، مثل حرف " نون" در "
لنا" هستی. حضرت علی علیه السلام بلافاصله


پاسخ داد که : اِن لَم اَکُن اَنا اَنتُم « لا». یعنی اگر من نباشم، شما چیزی نیستید چون "لا" یعنی

"هیچ".

  • محمدحسین کاوری
۲۹
فروردين
۹۲


هــــــــی تــــــــــــو !

از اینکه امروز مورد توجه هستی خوشحال نباش


تیتر اول روزنامه امروز....


کاغذ باطله فرداست...



          http://bazarkhabar.ir/Picture/20120808105631_%D8%B9%D9%86%D8%A7%D9%88%D9%8A%D9%86.jpg


  • محمدحسین کاوری
۲۹
فروردين
۹۲

قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …


تو که میدانی …


من چای تلخ دوست ندارم …


هوس فنجانی دیگر کرده ام …


کمی بیشتر بمان …

  • محمدحسین کاوری
۲۹
فروردين
۹۲
می بینی؟

خوب نگاه کن…

این ویرانکده آثار باستانی نیست…

منم....


  • محمدحسین کاوری
۲۹
فروردين
۹۲

مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد . او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد .

مآمور مرزی میپرسید در کیسه چه داری ؟

او میگوید: شن...

مآمور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود یک شبانه روز او

را بازداشت میکند ولی پس از بازرسی فراوان واقعآ جز شن چیز دیگری

نمیابد بنابراین به او اجازه  عبور میدهد


هفته ی بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا میشود و مشکوک بودن و

بقیه ماجرا.....

این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار میشود و پس از آن مرد

دیگر در مرز دیده نمیشود!!!


یک روز آن مآمور در شهر اورا میبیند و پس از سلام و احوال پرسی به او


میگوید من هنوز هم به تو مشکوکم و میدانم که در کار قاچاق بودی

راستش را بگو چه چیزی از مرز رد میکردی ؟


قاچاقچی گفت : دوچرخه .....


بعضی وقت ها موضوعات فرعی مارا به کلی از موضوعات اصلی غافل میکند




  • محمدحسین کاوری
۲۳
فروردين
۹۲


تو برای من بسان قهوه می باشی 

تلخ

اما

آرام بخش..


  • محمدحسین کاوری
۲۳
فروردين
۹۲

جـانبـازی اسـت بـرای خـودش ایـن چـادرِ مـن!

دربـرابـر تـرکش هـای نـگـاه مسـمـوم

تـکـه تـکـه مـی شـود!

امـا تسلیـم هـرگـز!

 


  • محمدحسین کاوری
۲۳
فروردين
۹۲
  • محمدحسین کاوری