تا ز رویت گرفته ام روزه
جز به یادت نکرده ام افطار
چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم … اللهم عجل لولیک الفرج
- ۱ نظر
- ۲۸ مرداد ۹۱ ، ۱۳:۲۱
تا ز رویت گرفته ام روزه
جز به یادت نکرده ام افطار
چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم … اللهم عجل لولیک الفرج
عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است:
عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند ونیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، بر آوره و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و از مهربانى و بنده نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمىبرند.
روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده اند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند فطر و فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن، ابتداى خوردن و آشامیدن است و نیز گفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن است پس از مدتى از نخوردن و نیاشامیدن. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار مىنامند و از این رو است که پس از اتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مىشود انسان افطار مىکند یعنى اجازه خوردن پس از امساک از خوردن به او داده مىشود.
عید فطر داراى اعمال و عباداتى است که در روایات معصومین(ع) به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصى نیز آمده است.
عید سعید فطر بر مسلمین جهان مبارک باد.
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها
بدرود ای یاریگر ما، که در برابر شیطان یاریمان دادی
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.
خدایا! خروج از ماه مبارک را، برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده. *آمین*
عید فطر، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد
********************
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان
و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...
********************
وقتی یادم میاد خیلی ها بودن که پارسال آخرین ماه رمضونشون رو تجربه کردن، دلم میگیره.... آخه شاید این بار نوبت من باشه که آخرین مهمونی ماه رمضون رو تجربه کنم...
********************
خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین)
و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم .... اللهم عجل لولیک الفرج
********************
با پایان یافتن ماه رمضان، درهای رحمت خداوند بسته می شوند، مواظب باش لای در گیر نکنی!
********************
عید فطر مبارک. الان جلوی آینه بودم ماهو دیدم.
********************
کجایی؟؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن
آخه ماه من میخوان ببینن فراد عیده یا نه
می تونی چشماتو ببندی و منو تو ذهنت تصور کنی؟
...تونستی؟...
********************
به شما تبریک می گم! شما ماه رو دیدید! عید سعید فطر مبارک.
********************
حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد!
********************
این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم...
چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه...
خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم...
یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟
********************
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف ازین بساط که برچیده می شود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آنکسی ست که بخشیده می شود
عید شما مبارک
********************
خداحافظ ای ماه غفران و رحمت
خداحافظ ای ماه عشق و عبادت
خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها
خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی
خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه
خداحافظ ای بهترین ماه الله
********************
خدایا! خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده.. آمین .
حلول ماه عید و شادی مسلمین است.
پایان ماه روزه، برای صائمین است
نشاط و افتخار و شادی و سربلندی
از محک الهی برای مؤمنین است
********************
عید سعید فطر و پایان ماه صیام
بخواهیم از خدای ذو الجلال و الکرام
که تا سال آینده، صفا و پاکی دل
حفظ بشه و نباشیم از انسانهای غافل
********************
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود .......... صد حیف از این بساط که برچیده می شود
********************
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت .......... خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود
رمضان آمد و روان بگذشت .......... بود ماهی به یک زمان بگذشت
********************
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ؛ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو .... آیا چیزی قابل درو در این رمضان کاشته ایم؟
********************
من کنون روز جاوید گرفتم ز جهان ؛ گر شما در هوس عید بقایید همه .
********************
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد ؛ هلال ماه به دور قدح اشارت کرد .
ثواب روزه و حج قبول ، آن کسی برد ؛ که خاک میکده عشق را زیارت کرد .
********************
شهر صیام رفت و توبه نمودم ولی چه باک ؛ با رؤیت هلال روی تو افطار می کنم.
********************
چه زود رفت این رمضان عمر ما ...... پس ، بر لب جوی نشین و گذر عمر بین .
********************
عید فطر مبارک. الان جلوی آینه بودم ماهو دیدم
حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد!
این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
********************
به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, عید فطر به تعویق افتاده و ماه رمضان تا یک ماه دیگر تمدید گردید!
امروز واستون هشت عکس از کارهای خودم واستون گذاشتم. امیدوارم لذت ببرین.
برای دیدن عکسها به ادامه مطلب برین
نظر فراموش نشه
نگاه بزرگان به امام علی(علیهالسلام)
«به عقیده من على بن ابیطالب(علیهالسلام) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش جامع همه فضائل کامله بوده، و روح فضیلت را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردم رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند، به گونهاى که آنها در بین تاریکىهاى جاهلیّت از روش روشن او متحیّر ماندند، آن کس که طریقه امام على(علیهالسلام) را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و از نهاد پاک خود راى گرفت، و آنکه از درِ خصومت وارد شد، جاهلیّت را ترجیح داد، چه او فرزند جاهلیّت بود.»
جبران خلیل معتقد بود که: دو طایفه شیفته روش على بودند؛
یکى خردمندان پاک دل،
و دیگرى نیکو سرشتان با ذوق .
على بن ابیطالب(علیهالسلام) شهید عظمت خویش گشت، او از دنیا رفت در حالى که نماز بر زبانش جارى و دلش از شوق خدا لبریز بود، مردم عرب حقیقت مقام او را درک نکردند، تا گروهى از مردم کشور همسایه آنها "ایران" برخاسته این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.
جبران خلیل اضافه مى کند که:
على(علیهالسلام) مانند پیامبران درگذشت، مقام و شان او در بصیرت و بینائى مانند پیامبران بود، و اختصاص به شهر و بلد و قوم و زمان و مکان خاصّى نبوده است، بلکه شخصیت او بین المللى بود.
جبران همیشه نامِ على(علیهالسلام) را در مجالس خاصّ و عامّ به زبان مىآورد و تعظیم مىکرد و مىگفت على از جهان رفت، اما هنوز رسالت خویش را، به کمال تبلیغ نکرده بود.
شبلى شمیل(2) درباره على(علیهالسلام) مىگوید:
امام على(علیهالسلام) شخصیتى است که پس از چهارده قرن یک فرد مادى که پیوند او با تمام مذاهب گسسته است و جز مادّه و انرژى چیزى را نمىپذیرد، درباره امام على(علیهالسلام) چنین مىگوید:
جبران خلیل معتقد بود که: دو طایفه شیفته روش على بودند؛
یکى خردمندان پاک دل،
و دیگرى نیکو سرشتان با ذوق .
اَلاِْمامُ عَلِىُّ بْنَ ابیطالِبٍ عَظیمُ الْعُظَماءِ نُسْخَةٌ مُفْرَدَةٌ لَمْ یَرَلَها الشَّرقُ وَ لاالغَرْبُ صُورةً طِبَقَ الاصْلَ لا قَدیما وَ لا حِدیثا؛ امام و پیشواى انسانها على بن ابیطالب(علیهالسلام) بزرگ و یگانه نسخهایست با اصل خود (پیامبر عالیقدر اسلام) مطابق است، هرگز اهل شرق و غرب، نسخهاى مطابق او، در گذشته و حال ندیده است.
میخائیل نعیمه، یکى از دانشمندان ملت مسیح است، در مقدمه و تقریظى که بر کتاب "صوت العدالة الانسانیّه" نوشته، درباره حضرت على(علیهالسلام) چنین مىگوید:
پهلوانى امام(علیهالسلام) نه تنها در میدان نبرد بود، بلکه در روشنبینى و پاکدلى و بلاغت و سحر بیان و اخلاق فاضله و شور ایمان و بلندى همّت و یارى ستمدیدگان و ناامیدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه، پهلوان بود.
هر چند مدتها بر آن گذشته است، اما هنوز سودهاى بسیارى از آن مىتوان برد،
هرگاه بخواهیم بنیاد زندگى نیکو و سعادتمندى را بگذاریم، باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.
جوح جرداق
جُرج جرداق مسیحى، نویسنده معروف لبنانى در کتاب «صوت العدالة الاسلامیّة» درباره على (علیهالسلام) چنین مىنویسد:
ماذا عَلَیْکِ یا دُنْیا لَوْ حَشَدْتِ قُواکِ فَاَعْطَیْتِ فى کُلِّ زَمَنٍ عَلِیّا بِعَقْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ ذى فِقارِهِ؛ اى دنیا چه مىشد اگر همه نیروهایت را در هم مىفشردى و در دوران ما شخصیتى مانند على(علیهالسلام) را با آن عقل و دل و زبان و شمشیر، نمودار مىکردى؟
فیلسوف انگلیسى، کارلیل، در بخشهاى اسلامى هرگاه به نام على(علیهالسلام) مىرسید، بزرگى على چنان او را به وجد مىآورد و نیروى عظمت آن حضرت چنان تحریکش مىکرد که از بحث علمى بیرون مىشد و بى اختیار شروع به مدیحه سرائى او مىکرد و چنین مىگفت:
«ما نمىتوانیم على را دوست نداشته باشیم و به وى عشق نورزیم زیرا هر چه خوبى هست که ما آن را دوست داریم، همه در على جمع بوده است، او جوانمرد شریف و بزرگوارى بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیرى بود، از شیر شجاعتر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.
پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظرخواهى کردند، فرمود:
اگر زنده ماندم خود مىدانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر او را خواستید قصاص کنید به جاى یک ضربت، یک ضربت بیش نزنید، و اگر عفو نمایید به تقوا نزدیکتر است.»
دانی زچه رو دیده ما میگرید / در ماتم شاه اولیا می گرید
تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست / عیسی به فلک از این عزا میگرید
با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان
در مناجات شبانه شبهای قدر را التماس دعا دارم
.
.
.
بر روح تمام شیعیان تیغ زدند
بر مردترین مرد جهان تیغ زدند
خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد
انگاربه فرق آسمان تیغ زدند.
سالروز ضربت خوردن امام علی(ع) تسلیت باد
.
.
.
شد کشته بمحراب عبادت حیدر
هر دیده بحال مرتضی می گرید
بـا گفتن “قد قتل” ز جبریل امین
در خلد برین خیر نساء میگرید . . .
.
.
.
از حیدر مردانه ، عنایـت شده امشب
از ضربـت شبگانه شــکایت شده امشب
این قصه که امشب همه عالم به عزایند
از میـخ در خانه حـکایت شده امشب . . .
.
.
.
دنیای دنی، جای کسی همچو علی نیست
آغشت به خون، روی جهانتاب علی را
تا رد نکند خالق او، خواهش اورا
ز آن رنگ شهادت زده، محراب علی را . . .
.
.
.
نــخــورده سفــرهات جز خشکنانی
نــدیــده کـام تو جز استخوانی
نـــــدارد آســـمـــــان حــجـــره تـــو
به جز اقلیم اشکت کهکشانی . . .
.
.
.
خداحافظ ای نخــــــــل ها چاها
دگر نشـــــنوید از علـــــــــی آه ها
که شام علــــــــی گشته دیگر سحــــــر
که امشــــــــب رود نزد پیغمـــــــبر . . .
.
.
.
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع) . . .
.
.
.
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
با عرض تسلیت و التماس دعا
.
.
.
یک عمر تماشای دری خون آلود / یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود
کم کم به علی بال پریدن میداد / ای تیغ نیازی به حضور تو نبود . . .
.
.
.
به فرق نازنینش کی اثر می کرد شمشیر
یقینا ابن ملجم وقت ضربت یا علی گفت . . .
.
.
.
برای صیقل روح و روان ها / به دل دریائی ازایمان نشانیم
برای اولین مظلوم عالم / بسی خون دل ازچشمان چکانیم
هزاران لعنت و نفرین بسیار / به قاتل های مولا مان رسانیم . . .
.
.
.
امشب ، شب ناله در فراق پدری مهربان است
که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریهاش را ندیده بود
پدری دلسوز که با آه همه کودکان یتیم شریک بود
و غصههای همه را بر جان خود هموار میکرد
ولی کسی از غربت او و دردهای دلش
با خاری در چشم و استخوانی در گلو ، خبر نداشت . . .
.
.
.
به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را
به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را
به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم
که ندای دعوت آمد شه ملک لافتی را
همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند
ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را
.
.
.
به شهر کوفه در محراب طاعت / علی شد کشته در حال عبادت
ز پـور ملجم مردود کافر / بخون شد غوطه ور ساقی کوثر . . .
.
.
.
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)
.
.
.
ملائک پر زنان ، بر سر زنان از عرش می آیند
ببین بال ملائک را کز آن شق القمر تر شد
غروبی کرد ماه آن سان که دیگر بر نمی تابد
بیا زهرا ، تلافی کن علی آخر به بستر شد . . .
.
.
.
بی ذکر علی صومعه و دیری نیست
کس را پـی درک ذات او سیری نیست
گویند که از غـیر علـی چشـم بپوش
هـر جـا نگـرم علـی بـود غیـری نیـست . . .
.
.
.
به قلبم سوره کوثر نوشتند
دلم را بنده قنبر نوشتند
به کوی عاشقی،
در لوح سینه
صد و ده مرتبه حیـــدر نوشتند . . .
.
.
.
در برج ولا مهر جهانتاب علی است
در شهر علوم سرمدی ،باب علی است
از اول خلقت جهان تا محشر
مظلوم ترین شهید محراب ،علی است . . .
.
.
.
شمشیر خصم تارک حیدر شکسته است
محراب، همچو لاله در خون نشسته است
فلک نجات و قائمه عرش کردگار
از موج خیز حادثه بى تاب و خسته است . . .
.
.
.
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)
معلممان امروز با یک کت شلوار نو آمد سر کلاس و یک گل هم روی یقه کتش بود صورت را ۷ یا ۸ تیغه کرده بود سیبیل و موی خودش را به رنگ شماره ۱ پر کلاغی رنگ کرده بود کلا در فلان جا عروسی بود !
روی تخته عکسی را نصب کرد و با خنده نشست روی صندلیش. آن مرد اخمو که تا به حال نمیخندید شاد بود! داستان چیست؟یکی از بچه پرسید آقا این عکس چیست روی تخته؟ معلم با لبخند و با غرور جواب داد این عکس یک ایرانی واقعی و یک مرد با صلابت و فکور ،دانشمند ،علامه ،خوش تیپ با فرهنگ و آزاد اندیش است.احمد از ته کلاس پرسید یعنی کی آقا؟
معلم لبخندش را قورت داد و گفت بچه : این اصغر فرهادیه …. نمیشناسید …..
بچه ها همه با تعجب گفتند: نه
معلم که ناراحت شده بود دفتر حضور غیاب را باز کرد و می خواست شروع کند ….. که جواد از ته کلاس پرسید: آقا این اصغر خان چیکار کرده؟ معلم خرکیف شد و گفت:پسرم ایشون نام ایران را بلندآوازه کرده است.
بچه ای از سمت راست کلاس پرسید یعنی مدال آورده؟معلم گفت بالاتر عزیزم! ایشون اسکار گرفته است. بچه ها حال کردن گفتند: از کجا آورده؟ گفت از آمریکا …
معلم بلند شد چند قدمی زد و گفت:
این مرد یک اسطوره است تمام هستی خود را برای ایران داده . محمد از ته کلاس گفت یعنی شهید شده است؟معلم گفت نه پسرم این اسطوره زنده است.
یکی از بچه هاگفت :خوب شهدا هم زنده هستند.معلم که کم کم داشت عصبی می شد گفت: این چرت و پرت ها قدیمی شده باید به فکر دموکراسی بود! یکی بی اجازه گفت: دموکراسی را در فیلم می شود ؟معلم که آمپرش روی نود درصد بود گفت : هر چیزی می تواند نشانه دموکراسی باشد ندیدی جناب استادفرهادی گفت ما عاشقان دموکراسی و آزادی هستیم؟
پس او اسطوره زنده ماست . نوه یک شهید گفت اصغر آقا ترکش خورده یا چند گلوله برای آزادی ملت ها شکلیک کرده است؟ معلم که عینکش را برداشته بود گفت: او با قلمش میجنگد و من با صدای رسا گفتم ببخشیدآقا کدام قلم؟معلم باعصبانیت گفت قلم آزادیخواهی و اینکه بفهمانی دیکتاتوری نمیماند و غبار دیکتاتوری ایران را گرفته ….
یکی از بچه ها بی مقدمه گفت آقا بوسیدن زن ها حرام است؟
معلم آب دهنش را غورت داد و گفت:در عصر امروز ما این چه حرفی است ؟استاد فرهادی باید نشون بده ما صلح طلبیم بوسیدن قهرمان هم خیلی خوبه.
محمد گفت : آقا راست میگه بچه ها مادر بزرگم وقتی داشت خواهر زاده شهیدش رو می بوسید گفت دارم یک قهرمان رو میبوسم .
معلم که دست پاچه شده بود گفت مهم اینکه نام مارو بلند آوازه کرده است هرجوری باشه …… فریبرز گفت ولی احمدی روشن هم یک قهرمان ملی بود …… معلم با یک هوار حرفش را قطع کرد و گفت ما انرژی هسته ای نمیخایم ما نفت داریم سکوتی مهیب کلاس را گرفت و معلم با بغضی همراه با عصبانیت گفت: امروز چی داریم داوود با صدای آرام از نیمکت اول گفت: املا آقا معلم !
معلم گفت :برگه ها روی میز …. بنویسید…. اصغر فرهاید یک ایرانی واقعی وملی است …..
دیروز همه بچه ها برگه ها راسفید تحویل دادند…