!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند .*.*. بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانه‌ی ماست

!!!گلچین!!!

آخر این دردِ ‌تغافل که به پیمانهٔ ماست
آتشی از پیِ دردادنِ میخانهٔ ماست
این صدایی که ز بشکستنِ دل می‌شنوی
در حقیقت اثرِ نالهٔ زولانهٔ ماست
تا چو مجنون پیِ لیلایِ ترقّی برسیم
ذوقِ صحرایِ طلب در دلِ دیوانهٔ ماست
غمِ گیسویِ پریشانِ ترقّیِّ وطن
بس که گلچین ز چمن،‌صبح و مسا گل شکند
بلبلان! باغ و چمن جمله عزاخانهٔ ماست

پیام های کوتاه
  • ۶ خرداد ۹۲ , ۰۲:۱۰
    شکر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۱۴
    احساس
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۲:۳۸
    رفیق
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۴۸ - سید حمید
    ممنون
نویسندگان

۲۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۳
بهمن
۹۱

عکس‌های راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهر قم

بخش سوم

   

برای دیدن عکس‌ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

  • محمدحسین کاوری
۲۳
بهمن
۹۱

عکس‌های راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهر قم

بخش دوم

   

برای دیدن عکس‌ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

  • محمدحسین کاوری
۲۳
بهمن
۹۱

عکس‌های راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهر قم

بخش اول

   

برای دیدن عکس‌ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

  • محمدحسین کاوری
۲۱
بهمن
۹۱



شیر یه روز تصمیم گرفت با  ازدواج کنه

در وسط جشن و در گردهمایی با شکوه شیر ها به مناسبت این واقعه مهم

.
.

موش کوچکی با احتیاط زیاد راهی برای خودش پیدا کرد و روبروی

داماد وایساد و با صدای رسا و لرزان!! گفت " داداش عزیز ازدواج تو

رو تبریک می گم و برای داداش گنده ای مثل تو آرزوی خوشبختی

دارم"

یکی از شیر های میهمان غرید که" موش فسقلی تو چطور به یه

شیر می گی داداش؟"

.
.

موش با احتیاط و به آرامی گفت " با اجازه تو داداش عزیز منم قبل

از ازدواج شیر بودم!!"
  • محمدحسین کاوری
۲۰
بهمن
۹۱
ܓشاید این جمـعه بیاید،شــــــاید...ܓ


شاید این دفعه بیــــایی و زمین تر باشد  

حال این مزرعــــه ی سوخته بهتر باشد



  • محمدحسین کاوری
۱۹
بهمن
۹۱
خاله

معنای لغوی : خواهر مادر

معنای استعاره ای : هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد .

غذای مورد علاقه : آش کشک.

ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده.
وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه.
اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است.

دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران کودکی که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید .

مشاغل کاذب : خاله زنک بازی، خاله خانباجی .

چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسکه.

داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است .



2 - عمه

معنای لغوی : خواهر پدر

معنای استعاره ای
: هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد .

نقش سمبلیک : به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل :
 الف - جواب همه ی فحش هایی که می دهید. مثال : عمته

... ب- جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره ...
ج- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/رفتارهای نامتناسب شما (تنها
برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی . 

د - خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم ...

غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو .

ضرب المثل : ندارد (تخفیف به دلیل تعدد در نقش های سمبلیک ).

زیر شاخه ها : شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد و چندش آور است .

پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند .

مشاغل کاذب : Match-Making

چهره های معروف : عمه لیلا .

ترجیع بند : دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست.

(شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام !)

داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است .



3 -
دایی

معنای لغوی : برادر مادر

معنای استعاره ای : هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد .

غذای مورد علاقه: فسنجون .

ضرب المثل : عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید .

پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل یک همرزم ساپورتتان می کنند . 

چهره های معروف : علی دایی، دایی جان ناپلئون .

ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیساست .

سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید .





4 - عمو

معنای لغوی : برادر پدر

معنای استعاره ای : هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود .

غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت .

ضرب المثل
: عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند . 

زیر شاخه ها : زن عمو : یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد،
دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید . 

مشاغل کاذب : بازی در قصه های ایرانی-اسلامی .

چهره های معروف : عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ .

داشتن یک عمو ی پولدار خیلی خوب است

  • محمدحسین کاوری
۱۹
بهمن
۹۱

وقتی پرنده ای زنده است ، مورچه ها رو میخورد

وقتی میمیرد ، مورچه ها او را میخورند !

زمانه و شرایط در هر موقعی میتواند تغییر کند

در زندگی هیچ کس را تحقیر یا آزار نکنید

شاید امروز قدرتمند باشید

اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمندتر است!!!

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد


اما وقتی زمانش برسد

فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست

پس
خوب باشد و خوبی کنید ....

  • محمدحسین کاوری
۱۹
بهمن
۹۱
هرگاه با دیگرانید خود را خط بزنید

و هرگاه با
خدایید دیگران را....


  • محمدحسین کاوری
۱۸
بهمن
۹۱
انسان ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی ،
دوست بدار ؛

کاری که
خدا با تو می کند
  • محمدحسین کاوری
۱۸
بهمن
۹۱
آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را ،

و دریایى غرق نمی کند "موسى" را ؛

کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد ،

تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش ؛

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ،

سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد !

مکر زلیخا زندانیش می کند ،

اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند...

از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!

که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،

و خدا نخواهد ؛

نمی توانند ...

او که یگانه تکیه گاه من و توست !

پس ؛

به "تدبیرش" اعتماد کن ،

به "حکمتش" دل بسپار ،

به او "توکل" کن ؛

و به سمت او "قدمی بردار" ،

تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی... 


  • محمدحسین کاوری