احســ
ـاس مـی مــانــد ـ ـ ـ
- ۰ نظر
- ۱۰ مهر ۹۲ ، ۱۷:۳۸
احســ
ـاس مـی مــانــد ـ ـ ـ
در " نقاشی هایم " تنهاییم را پنهان می
کنم، در" دلم " دلتنگی ام را ...
در " سکوتم " حرفهای نگفته ام
را ... در " لبخندم " غصه هایم را ...
سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی خم به ابرو نمیاره...
سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز...
سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی...
سلامتی پسری که سرش و خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،نه رودروی ناموس مردم....
سلامتی هرچی پسره که بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار کتان نه لباس های تنگ وشلوار جاستین...
سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه والیزابت تیلور ...دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست...
سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه...
سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته...
سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش تو کلاس با امنیت میشینی وانگارنه انگار کنارش دختر نشسته...
سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند رابندازه به بهانه ی امتحان...
سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مریض واون وانده...
سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش وبلند میکنه ..نوای کربلا کربلا میاد..
سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه وآستیناش بالا واب
میچکه....جوراباشم از جیباش آویزونه...مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن مهم زود
رسیدن به حسینیه اس...
سلامتی اون ی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش....توشمال
سلامتی اون پسری که عکس فرماندهین دفاع مقدس میزنه رو پیرهنش....ازه همه باحال تر عکس
حضرت آقا رو....
سلامتی هرچی پسر مذهبی...
سلامتی هرچی بچه حزب اللهی....
برگرفته از وبلاگ روی خط عشق
من همان برگم که بر روی درخت ...... لرزم از برد چنین پاییز سخت
در نهایت باید افتاد و گریست...... به درخت گفت خداحافظ و رفت . . .
-خط دوم شکست فرمانده! احتمال شکست بسیار است
پس مهماتمان چه شد... سید؟ هیچ امّید هست؟ -بسیار است
روزهای حماسه و ماسه، بوی باروت و ام یک و ژ٣
داغ سیصد هزار لاله ی سرخ؛ به گمانت کم است؟ بسیار است
دهه ی بی هویت هشتاد، بام ها در تصرف بشقاب
داخل آلبومش ولی عطر دهه ی سرخ شصت بسیار است
چهره پشت نقاب ها خالی، جیب ها پر، خشاب ها خالی
گرچه دوران جاهلیت نیست، مشرک و بت پرست بسیار است
ساکنان حضیض بالاشهر طعنه اش می زنند گاه اما
گاهی اوقات درّه در اوج است، ارتفاعات پست بسیار است
... دیشب آمد به خواب او سید، دست او را فشرد با لبخند
گفت: من زودتر شهید شدم، دست بالای دست بسیار است