- ۰ نظر
- ۲۱ تیر ۹۲ ، ۰۱:۰۰
نه در «گوگل» نشانی از تو می توان یافت
نه در «فیس بوک»،
برای سر زدن به تو «فیلتر شکن» لازم نیست،
همه دلهایی که بدون «پسورد» بالا می آیند
نشانی از «تو» دارند.
گل نرگس
برای ماهی ها « کامنت »می گذارم
برای پرنده ها « اف لاین »
می خواهم عطر نامت را
برای همه « چت روم »ها بفرستم
می خواهم
« بک گراند » همه دلها تو باشی
گل نرگس من!
می آید...
شنبه ها گل می فروشم.
یک شنبه ، کفش هایم را واکس می زنم
و به زلزله ای که در راه است فکر می کنم.
دوشنبه ها را سکوت می کنم.
سه شنبه، ایمیل هایم را چک می کنم
و برای مرگ
لبخند می فرستم.
چهار شنبه ،
با دخترم به ملاقات خدا می روم.
پنج شنبه، شعر هایم را حراج می کنم.
جمعه ها ... اما،
فقط منتظر می مانم
می دانم که می آید.
«عبدالرحیم سعیدی راد »
هویج حلقه شده شبیه چشم انسان است. مردمک و عنبیه و خط نوری که
به چشم میرسد درست مانند چشم انسان میباشد. تحقیقات نشان میدهد
که مصرف هویج باعث افزایش جریان خون در عملکرد چشم میشود.
وقتی گوجه فرنگی رو از وسط دو نیم میکنید چهار تا خونه میبینید که قرمزه و
دقیقا مثل قلب هستش که اون هم قرمزه و چهار تا بخش مجزا داره .
تحقیقات نشون داده که گوجه فرنگی خون رو تصفیه میکنه .
حبه های انگور روی خوشه شبیه قلب هستش و هر دونه اون
شبیه سلولهای خونی. امروزه تحقیقات نشون داده که
انگور برای حیات قلب بسیار مفیده.
مغز گردو شبیه مغز انسان هستش. نیم کره راست و نیم کره چپ .
قسمت بالای مغز و پایین مغز. حتی چین خوردگی های و
پیچیدگی های اون هم شبیه نئو کورتکس میباشد .
در حال حاضر میدانیم که گردو ۳۶ مرتبه نورونهای پیام رسان
به مغز را گسترش میدهد.
سائل از گوشهی مسجد برخاست ، پرسید:
یا علی ، به من بگو واجب کدام است ؟ واجب تر کدام است ؟
نزدیک کدام است ؟ نزدیک تر کدام است ؟
عجیب کدام است ؟ عجیب تر کدام است ؟
مشکل کدام است ؟ مشکل تر کدام است ؟
امیرالمومنین (ع) در پاسخ فرمود:
واجب ، ترک گناه است و واجب تر از آن توبهی از گناه است.
نزدیک ، قیامت است و نزدیک تر از آن مرگ است.
عجیب ، بیوفایی دنیاست و عجیب تر از آن دل بستن به این دنیای بیوفاست.
مشکل ، سرازیر قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالی سرازیر قبر شدن است.
خیلی ها التماس دعا گفتند برای حل مشکلاتشان
به حدی که ما کم آوردیم...
گفتیم باشد تا ماه رمضان برسد
حالا رمضان است
خدایا ضایعمان نکن
خیل دلهای شکسته همراه مایند با حاجاتی که گفته اند و نگفته اند
یا من یملک حوائج السائلین
جهیزه: اسباب اثاثیهای است که روی هر کدامش مارکِ مید این
خون دل ؛ (Made in khone del)دارد.
لباس عروس: لباسی است که بسیاری از آدمهای به ظاهر شاد میپوشند و میپوشانند. در
ظاهر میخندند و در باطن به خاطر گرداب تجملات و چشم و همچشمی گریه.
جهیزیه بَرون: مراسمی است که در آن اقلام جهیزه توسط هیئت داوران (مهین، شهین و
رامین و... )ثبت و فیلم برداری میشود.
پاتختی: مراسمی است که آدمها در آن آبروی برخی را با خواندن هدایا میبرند و کف
میزنند و کِل میکشند. در این مراسم هدایا با فیلم و ...ثبت میشود تا مبادا فردا
برای جبران بیشتر بدهند.
عروس کِشون: مراسمی است که در آن داماد بینوا به کسی رو میزند تا ماشین شیک و
گران قیمت کسی رو کرایه کند و الکی تا چند ساعت خوش باشند. در این مراسم با هر بوق
زدن در نصف شب، نفرین و ناسزای هزاران بیمار و پیر زن و پیر مرد همراه آنها به هوا
میرود؛ و به فحش دادن به اجداد آنها، تن مردههای عروس داماد در قبر میلرزد.
آینه بخت: آینهای است که من (لباس عروس) با این رسومات و تجملات هرچه در آن نگاه
کردم جز بدبختی چیزی ندیدم.
ماشین عروس: این نوع ماشین، اغلب، نه از عروس است و نه از داماد. ماشین مردم است
که به گل هندونه و نارگیل و...آراسته میشود.
مراسم عسل خوراندن: شیرینی است که عروس و داماد پس از عقد به هم میخورانند تا
مزه... که خوردن را نفهمند.
ولیمه : غذایی است که برخی میخورند و برخی میگویند آی کوفت بخورید.
شیر بها: پول زوری است که زنان شیرصفت از دامادان روبه صفت میگیرند.
مطرب: کسی است که آمپر شادیش در این شب بالا میرود و عروس و داماد در گرد شادی او
تا چند سال سرفه میکنند.
سیسمونی: اسباب نوزادیی است که فرزندان بنی آدم به زور عرف از غیر پدر خود صاحب میشوند
به گمان من علت این که آدمی زاد زیاد به حق خودش قانع نیست این است که کام او را
با سیسمونی زور بر میدارند نه تربت سید الشهدا و آب باران.
راستی فکر نکنین منِ لباس عروس خشکم و مخالف شادی من با دیوانگی و کم عقلی مخالفم.
عاشق یک رنگی و سادگی هستم من دلم لک میزنه برم تو عروسهای مردم روستایی و عشایر
اونایی که هنوز ویروس تجملات هارد ذهنشون رو خراب نکرد.
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
حافظ شیرازی